2777
2789
لنتی نابودش کردی تازه میگی گاهی عذاب وجدان میگیرم🤕🤣🤣🤣🤣

من نابودش نکردم .🤭.ماهمدیگرو دوست داشتیم ..خودش باعث شد به ازدواج ختم نشه...من نمیتونستم رو اینده ام ریسک کنم

به مردا محبت نکنید هار میشن احترامشون نزارین فکر میکنن کی هستن...کاربری اولم سال galiver96.....کاربری دومم بانو درستکار ..دوتا کاربری تعلیق شده من نتیجه زدن حرف حقه ،،،حرف حق بزنی تعلیق میشی !!!!قوانین این روزها...

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من یه دختربچه نوجوون بودم و داداشم خیلی از من بزرگتر بود و احساس مسولیت داشت نسبت بهم. گفت اخه علی خودش ۱۷ سالشه.تو هم بچه ای. این چه رابطه‌ایه. بذار بری دانشگاه. با ادمای خوب و موقعیت‌دار اشنا میشی. الان فقط وقت درس خوندنته. نه مسیج بازی کردن و دل‌مشغولی الکی

. اون شبی که داداشم داشت منو دعوا میکرد، علی هم بیرون در اتاق،اونجا بود.دلش مثل سیر و سرکه میجوشید. همه چیزو شنید و گریه‌ش گرفت. پاشد رفت که با من و داداشم چشم تو چشم نشه. دیگه از اون به بعد داداشم چهارچشمی مراقب من بود.منم تصمیم گرفتم بیخیال جنگ اعصاب بشم و دیگه با علی مسیج بازی نکنیم

اها فکر کردم در فراق عشق یه طرفش سوخته🤭🤣

الهی طفلی امیدوارم خدا دلش رو آروم کنه ویه سروسامانی بگیره..😔

به مردا محبت نکنید هار میشن احترامشون نزارین فکر میکنن کی هستن...کاربری اولم سال galiver96.....کاربری دومم بانو درستکار ..دوتا کاربری تعلیق شده من نتیجه زدن حرف حقه ،،،حرف حق بزنی تعلیق میشی !!!!قوانین این روزها...

. تا یه سال بعد که هر دو رفتیم دانشگاه.هر دومونم درسخون بودیم و دانشگاه خوب قبول شدیم ولی توی دو تا شهر متفاوت. دیگه خیلی وقت بود از هم دور افتاده بودیم و فقط عید و تابستونا همدیگه رو تو جمع فامیل میدیدیم. ولی همیشه میفهمیدم که هنوز چشماش دنبال من میاد هر جا میرم و عشق من هنوز گوشه دلشه

. ولی من توی دانشگاه، کلی سرم گرم درس و دوستام بود و تعریف از خود نباشه، بخاطر روابط اجتماعی و چهره و تیپ خوبم، خیلیا تلاش میکردن بهم نزدیک بشن و خب برای منم که یه دختربچه ۱۸ ساله بودم و هیچوقت دوست پسر نداشتم و غیر از علی کسی تو زندگیم نبود، این توجه اونا واسم جذاب بود

. آخرشم با یکی‌شون دوست شدم و کلا علی تبدیل شد به صرفا یه پسردایی و رفیق بچگیام. و رابطه‌ی نصفه‌نیمه‌م با علی، تبدیل شد به خاطره‌ی قشنگ بچگی و نوجوونیم. با این حال هنوزم خیلی با هم صمیمی بودیم و دوست داشتیم همو. ولی مث دو تا دوست.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
توسط   zariqwp  |  15 ساعت پیش
توسط   bff_  |  1 روز پیش