سلام بچها ما‌امروز اساس کشی داشتیم شوهرم بدون هماهنگی ما قرار بود 24بریم‌یدفعه گف ن امروز باید بریم خلاصه با بدبختی ما جمعو جور کردیم کلیم بحث کردیم خلاصه این بردارشوهر من تهران زندگی میکنع هروقت میخاد بیاد اینجا اصلا زنگ نمیزنه یهو مثلا پنج دقیقه‌مونده برسه خونه ما زنگ‌میزنه من اینجام کجایین من هزار بار ب شوهرم گفتم بش بگو حداقل ی دوساعت حداقل ی ساعت قبل زنگ‌بزنه شاید ما خونه نباشیم حتی ب مادرشوهرمم گفتم اما توجه نمیکنن کلا بی عارن ...خلاصه امروز زنگ‌زد تو این هاگیر واگیر من اومدم گوشی بدم‌ب شوهرم نفهمیدم گوشیو دستم خورده برداشتم ب شوهرم گفتم الان وقت زنگ زدنه اخع با عصبانیت گفتم..بد مث اینکه اون شنیده بود فلان شوهرم عدرخواهی کرد گف ما اساس کشی داریم فلان اونم گف من اومدم فیلم‌عروسی خواهر زنمو بگیرم زنمو خواهرش میان‌اونجا اونام یکی دیگروبرداشتن اوردن اینجا بخدا اصن من حال نداشتم کلی خونه شلوغ اونام اومدن دیدن خیلی شلوغه رفتن حالا شوهرم ناراحته میگه من مگه‌تا حالا ب خانوادت بی احترامی کردم من گفتم منکه نمیدونستم ببخشید...من میدونم خیلی اشتباه کردم حالا نمیدونم چی کنم ب بردار شوهرم چی بگم خیلی خجالت کشیدم ب نظرتون چیکار کنم
چرا معذرت خواهی میکنی اینجوری پروشون میکنی خوب گفتی .خودمو توشرایط تو تصور کردم من بودم رو راست میگفتم نه ندونسته
بهترین کار اینه که به برادر شوهرت بگی که ببخشید خودتون حتما می دانید اسباب کشی چه کار اعصاب خوردکنی هست،علاوه براین ماهم عجله ای امروز تصمیم گرفتیم جمع کنیم درصورتی که امروز قرارمون نبود
خلاصه اگه تندبرخورد کردم معذرت میخوام
شاید اصلا نشنیده
ی خرده واقع بین گرانه نظر بدین شوهرت بنده خدا راست گفته
شما خودت بجا اینکه به بقیه بگی که بهش برسونن خودت مستقیم بگو داداش میای قدمت رو سر ولی شاید ما خونه نبودیم تو ۵ دقیقه چطور خودمونو برسونیم خونه
یکی دو ساعت قبلش خبر بده
معلومه داداشا دقیقه نودی هستن😂
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
36 ثانیه پیش
40 ثانیه پیش
45 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
