امروز هم مثل همه روزهایی ک تو نیستی دارم تو تنهاییم به بودنت فکر میکنم به صدای خنده ها و گریه هات...به صدای نفس هات تو خواب شیرینت😴 همه حواسم جمع میکنم ک سر صدام تا اشپزخونه خواب نازت به هم نزنه...کجایی عزیز مامان ک خونه ساکت و بی روح مامان و بابات شلوغ کنی...خبر داری که پسرخاله ها و دختر دایی هات بزرگ شدن...یه پسرعمه شیطون داری که همیشه بهم میگ زندایی کی نی نی تون میاد با من بازی کنه😍
خیلیا منتظرتن اما انتظار من یه جور دیگست...اخه من مامانتم ...ولی تا تونباشی که کسی منو مامان صدا نمیکنه...
عزیز دل مامان تو رو از حضرت زهرا خواستم ک دستای کوچولوت تو دستم بزاره ...میدونم میای و همه رنج های این 10 سال رو تموم میکنی...
😢