به جای من رفتن پیش شوهرم

جای تاپیک زدن پاشو دربست بگیر برو پیش همسرت 

من بودم می گفتم باشه ممنون بلافاصله میرفتم بیمارستان

اصلا ناراحتی نداشت 

به خیال خودشون بهتر بوده تو پیش بچه ها باشی چون بچه ها، بچه هستن و بیشتر به تو نیاز دارن 

دلت برای همسرت تنگ شده خیلی مودبانه و محترم بگو چند ساعت بچه‌ها رو یکی نگهداره منم بیام به همسرم سر بزنم می‌خوام ببینمش 

اونجا میتونی از همسرت بپرسی که میخواد تو بمونی یا برگردی 

اصلا جای ناراحتی نداشت فقط خواستن کمکی کرده باشن

پاهاشو برو شوهرت باید میگفت بیا زنگ نزده

کسی اینکارو برای من بکنه، ازش ممنونم میشم. چقد عجیب غریبید! اونا قبل از تو خانوادش بودن چرا معذب بشه شوهرت؟! 

چرا ما از این شانسا نداریم یکی برامون از اینکارا بکنه😢

به نظر من خواستن اذیت نشی .چون بچه کوچیک دارین

ببین من دوتا فکر میومد تو سرم یکی اینکه درسته شوهرته ولی بیمارستان محیطش تمیز نیست و فکر کن که پیش بچه هات باشی بهتره اونا هم وظیفه اشونه بزار کار کنند نه عزیز میشند نه چیزی عوص میشه مهم تن و بدن خودته 

و حرص نمیخوردم

و اینکه فوقش موقع مرخص شدنش قبلش لباس تمیز میبردم عدامم میپختم بچه هامو میزاشتم خونه مامانیم خاهریم جایی و میربتم بیمارستان

من بودم همین الان بچه هام اگه کوچیکن میسپردم به یه ادم مطمعن مث مامانی کسی

بعدم میرفتم بیمارستان

و به اونا با کمال ادب میگفتم خودم اومدم فلانی هم بهش میگم ک زحمت کشیدید اومدید هستم شما میتونید برگردید خونه

به نظر من حتی به شوهرتم راجب این مسیله چیزی نگو یه جایی خودش رک و پوست کنده یه چیزی بهشون میگه من اولا خیلی میگفتم طرف اونارو میگرفت ولی بعد حتی به ضررمم بود هیچی نمیگفتم خودش جوابی میداد دهنم وامیموند

بچه هاتو پیش خانوادت بزار و حتمابرو هرجورشده برو کنارهمسرت

حتما بخاطر اینکه بچه هاتو نزاری پیششون اینکارو کردن گفتن این بچه هاش ومیخاد بندازه سرما بره خودش بذار خودش بمونع نگه داری کنه ولی من باشم میرم 

بچه هات رو می‌سپردی ب مادرا خواهرت اسنپ بگیر برو،چیزی هم گفتن بگو ممنون از تصمیمی ک برای من گرفتین ،ولی خودم تصمیم دیگه داشتم

توقع داری مادر- خواهر- یا برادر-

بچه ی شما رو نگه دارن و برای عزیزشون نرن بیمارستان

عجبا.....هنگ کردم از تاپیکت وتوقعاتت

حساس شدی عزیزم بچه روکه نمیتونی ببری شایدم اوناهم نمیتونستن نگهش دارن به هرحال ممکن بودبهانه توبگیرن