قبلنااینطور نبود ولی الان میخوام برم میگه کاردارم یامیگه فردا بیا ی هفته نرم نمیگه بیاو....تعارف خالی هم نمیکنه جایی ندارم برم حوصلمم خیلییییی سرمیره همش بادوتابچه ی نق نقو توخونه کنیزی میکنم دوست واشناهم ندارم برم خونشون.مامانمم ک کلا هیچه....نمیدونم بعد ی هفته سرکردن بابچه های شیطون و خونه تمیزکردن کجابرم ک یکم هوام عوض شه.شوهرم باماشین مارو میبره بیرون اما اخه چقدر باشوهرم برم پارک وبیرون دلم‌میخواد مهمونی یساعت یجابشینم.مامانم رو نمیده منم نمیرم زیاد.بابامم زیاد راغب نیست.
خدایی شوهر میکنین بشینین تو خونت مامان بیچاره چه گناهی کرده همش برید شوهرتون داده استراحت کنه
خیلی از بزرگترها حوصله بچه ندارن حتی نوه خودشون
دوری سخته ولی خودتونو تحمیل نکنید هر وقت دعوت و اصرار کرد برید
پاشو لباس بپوش یه سر برو و یه ساعت بیا
شابد چون بچه هات اذیت میکنن اونجا
مامانه منم گاهی حوصله نداره برم البته من از دستش اصلا ناراحت نیستم بچم ادیت میکنه مامانمم حسایه
منم ماهی یکبار میرم خونه مامانم
مامان من که چندماهم اینجابمونم چیزی نمیگه ازخداشم هس الانم 3روزه اینجام امشب میرم خونم
بعدزایمانمم 2ماه اینجابودم توبارداریمم 3ماه
نه والا
اگ ی هفته نریم ناراحت میشن
وقتی هم میریم دو روزی میمونیم
من سالی یک بارم نرم خونه مامانم هیچی نمیگه
فقط میگه بیا ببینمت
نمیگه مثلا فردا حتما پاشو بیا دلم برات تنگ شده
منم ار همه دلسرد شدم هیچ کجایه دنیا رو به گوشه خونه خودم ترجیح نمیدم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
31 ثانیه پیش
32 ثانیه پیش
34 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
