خواهرم اومده خونمون بعد بچش که هفت سالشه تب داره تبشم خیلی شدیده و دیشب نبردش دکتر قراره امروز ببره مطب بعد حال پسرش تمام شب بد بود پاشویه اش میکرد و بازم حالش خوب نبود تا صبح که به خواب رفت تایم داروی پسرش ساعت هفت بود بیدارش کردم ازش پرسیدم داروشو دادی گفت نه دوبارهم پرسیدم گفت نه بعد من به پسرش دارو رو دادم یهو بیدار شد گفت من خودم دادم یه ساعت قبل میگم خواهرزادم جیزیش نشه