بچه ها ما چند ساله ازدواج کردیم(سنتی) وانقد دعوا و بحث داریم که بچه هم عصبی شده
دریغ از یذره دلخوشی و بگو بخند اون شرایط ظاهریش قدش قیافش صداش تیپش شغلش همه چیش خیلی خوبه ولی... گند اخلاقه ادم بداخلاقم ادمو پیر میکنه واقعا عمیقا به این رسیدم که ظاهر اصلا مهم نیس، خانوادگی بد اخلاقن باباش زنه اولشو انقد ناراحت کرد دقش داد اینیکیم ناراحتی قلبی گرفته کم مونده اینم دق کنه پسرشم مث خودش اعصابم خیلی ضعیف شده قلب دردم دارم قیافم خیلی افتاده با اینه اول جوونیمه😔
22 سالمه و یه دختر 1.5 ساله دارم
خیلی خسته شدم
واسه کوچکترین چیزی یه عالمه حرف بارم میکنه
شروع کردم واسه کنکور بخونم سرم گرم اون شه که واسه اونم هزااار تا حرف بارم میکنه
انتظار داره همش لیوانشو پر کنم ولی اون فقط لیوانمو خالی میکنه😔
نمیدونم ایندم چی میشه اینبار میخام تصمیم جدی بگیرم
زنه مطلقه با یه بچه تو این مملکت زندگی خیلی سخته مگ اینکه اوضاع مالی خوب باشه که نیست..
دخترمم خیلی بهم وابستس و بهم نیاز داره نمیتونم بدم باباش
من الان چیکار کنم حالمون از هم و زندگیمون بهم میخوره😔