سلام من خیلییی خیلی ناراحتم
بذارین براتون بگم شابد سبک بشم و کمکم کنین .
من ۲ساله عروسی کردم تو این ۲سال شوهرم خونخ فامیلای خودش سریع میگه بریم ولی برا رفتن خونه فامیلای من فقط نه و از ی هفته قبلش دعوا داریم ما تا بریم یا نریم ولی دیگ خسته شدم مامانم فقط منو داره جلو فامیل زشته هعی میگن چرا دخترت نمیاد من شوهرم انتخاب خودم بود ولی داره پشیمونم میکنه اصلا خسته شدم دیگ الان ۲ روزه هرکی تو یه اتاقه .من باید چیکار کنم خسته شدم دیگ بخدا
شوهر منم نمیاد تو فامیلام خودت برو تازه راحت ترم هستی
شما هم باهاش نرو خونه فامیلاش
مقاومت نکن من شوهرم همین بود بی تفاوت شدم خودش خوب شد اکثر مردا لجبازن
ببین باید با این قضیه که خوشش نمیاد از رفت وآمد با فامیلت کنار بیای اگه دوسش داری
خودت تنها برو،خونه ی فامیلشم بگو خودش تنها بره تو نرو
خودش خوب میشه .بیتفاوت باش بیشتر راه میاد
خودت بروشوهربراچیته ببریش اینکه ایطوری اگه بهات هم بیاداون رفتن روزهرمیکنه..ـفامیلات هم شایداولش بگن چرا شوهرت نیس بعدش عادت میکنن توهم اگه گفتن چرانیس یا بگوسفره یاسرکاره یاشیفته یاهم مریض ولش کن فدای سرت
تنها برو عزیزم
خونه فامیلش هم نرو تا حساب کار دستش بیاد
شایدیه رفتاری با شوهرت داشتن که دوست نداره بیاد
جدا کردن جای خواب بزرگترین اشتباهه
تحمل کن
یا خرش کن
