صفحه 20 رسیدم ترکید
تو خماری موندم یکی خلاصه بگه لطفا 🥺🥺
من اولش بودم
منم🤣
منم تا صفحه بیست خوندم
هیچی پیام داده بود برو طلاق بگیر بچه هاتم بده شوهرت بیام بگیرمت
استارترم میگه نه شوهرمو بچه هامو میخام
تواین جورمواقع فقط باید حرفای استارترو خوند
شوهرش چرا مریض شد؟
ولش اصلانخوندم
مدشده یسریا شبا میان داستان میگن بعدمیگن داستان زندگی خودمونه
به نظرم سرکاریه گفته بود بیا کمکت کنم جدا بشی بچه ها رو بده پدرشون زن من بشو گفته بود. نه نمیخوام
پسرعموشم گفته بود پس بیا کمکت کنم گفته بود کمکتم نخواستم رسید به بخش شیرین شماره کارت بده کمک کنیم ترکید
😂😂😂😂
هیچی بهش گفته بود بچه هاتو بده به شوهرت بیا با من باش ازدواج کنیم فلان اینم بهش گفته بود من به شوهرم خیانت نمیکنم بلاکش کرده بود
کسایی که حوصله دارن تا صفحه ۲۰ کامل بخونن
احتمالا خیلیم کتاب خوان هستن و عاشق رمان
خیلی بدبختی کشید
اخرش پسر عموش گفت وکیل میگیرم طلاق بگیر وبچه هات رو بده به پدرش
اونوقت شاید بتونی به من فکر کنی
ایشونم قبول نکردن
پسر عمویش گفته که بذار کمکت کنم از شوهرت جدا شو، بچه هاتم بده به خودش ، شاید بعدش به من فکر کنی، اسی هم گفته از بچه هام جدا نمیشم و به مردی که اسمش تو شناسناممه هم خیانت نمیکنم.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
41 ثانیه پیش
42 ثانیه پیش
42 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
