سلام بچه ها
دوست شوهرم پسرخیلی خوب ومودب ومحترمیه
وضع مالیش هم خوبه
ب شوهرم گفته بودیه دخترخوب واسه من پیداکن
شوهرمنم ب من گفت دخترخالت روبگم
گفتم صبرکن من اول ب خالم اینابگم
خلاصه گفتم واوناهم گفتن حرفی نداریم
اومدن وپسره رو دیدن
دختره هم گفت من بایدبرم ببینمش وباهاش صحبت کنن
خلاصه دیروز رفتن وصحبت کردن وخالم پیام داد ک نه دخترم پسندنکرد
گفتم چراازچی پسره خوشش نیومد؟
گفت نمیدونم والا
حالاپسره شوهرموبسته ب زنگ ک توروخداب خانومت بگو دختره رو قانع کنه
پسره حسابی ازدخترخالم خوشش اومده
میگه ب دختره بگید دنیاروب پاش میریزم فقط بله بگه
دیروزم هرچی باهم حرف زدن هرچی دخترخالم گفته پسره گفته چشم
بچه هاپسره واقعاپسرخوبیه
خیلی پاک وصاف وسادست
صبح جوری خواهش میکرد ک دختره رو راضی کنیددلم کباب شد
همش توفکرشم
نمیدونم چی کنم واقعا...