خب پسری که جرات نمیکنه اینکارو بکنه بره با یه دختر دیگه ازدواج کنه.دختری که حق طلاق نمیخواد،از اول هم باهاش طی کنه.
آدم با آدم و زندگی با زندگی فرق میکنه.
من ۱۲ ساله ازدواج کردم چهار پنج سال پیش حق طلاق گرفتم یعنی خودش بهم داد من حرفی نزدم.
مهریه هم که گفتم سکه نیست یه شاخه گله با یه سفر مشترک که اونم میتونه بره ادعا کنه سفر مشترک همون ماه عسل بود که رفتیم.
جرات هم کردم که با این مهریه بدون حق طلاق ازدواج کنم.
چرا ؟ چون زمانی که این آدم رو بعنوان همسر انتخاب کردم چشمام باز بود! میدیدم دارم میام تو خونه ی کی.
ایده ام هم این بود که اگر زندگی کردیم کردیم اگه نکردیم و خواستیم جدا شیم دیگه مهریه رو میخوام چکار به چه دردم میخوره خودم شاغلم
من هیچوقت دم از فمینیست بودن نزدم و اتفاقا خیلیم بدم میاد از این اصطلاح چون بشدت مورد سو برداشت واقع شده و هرکس یه نفع خودش ازش برداشت میکنه
ولی وقتی زندگیمو نگاه میکنم میبینم خیلی فمینیست وار تر از کسایی که ادعای فمینیست بودن دارن زندگی کردیم