2777
2789

من بابام پیر بود ۷۰ سالش بود مامانم ۴۵ سالش بود بابام اونقدر افکارش قدیمی بود حتی برا مدرسه اذیتم می‌کرد که نباید برم فقط تا پنجم مامانم طفلی قایمکی منو می‌برد مدرسه همه دوران مدرسه من با استرس بود

خیلی با هم دعوا میکردن تو عالم بچگی قشنگ تو ذهنمه که چقدر میترسیدم

حتی یه اردو نذاشتن برم

پالتو دلم میخواست دوستام میپوشیدن زنداداشم به مامانم میگفت نخریا لات‌ها میپوشن پالتو

مانتو چاک دار می پوشیدم داداشم هر چی از دهنش در میومد میگفت

ای روزگار 

گذشت همه اون روزا بازم میگذره

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

انقدر به من سخت گرفتن که   دوتا ازدواج ناموفق اومد تو سرنوشتم نمیدونم اه بکشم نکشم

من ازدواج نکردم

ولی بروزی افتادم ک نپرس هعی فقط بخاطر عقده ای بازیاشون

الهی و ربی من لی غیرک   انصافا خودمونیما همیشه خدا هوامونو داره   دورش بگردممممممممم  
من لباس 12 سالگیمو تو انباری پیدا کردم پوشیدم برام بزرگ بود الان 32 سالمه و قدم 170، مامانم برای تا ...

😂😂😂😂😂من یه سوییشرت از زمان ابتدائی دارم بعد یه شکم زاییدن هنوز اندازمه

من حتی یه گوشی نداشتم مامانم تا بیرون میرفت همه اینترنت گوشی خونه باخودش میبرد واقعا بهم بر میخورد و ...

ماهم گوشی نداشتیم بچه بودیم .اون زمان چون کسی نداشت حسرت نبود .اماخب من نمیدونم شمامتولدچه سالی هستی .مادرشماهم ازرونگرانی گوشی برات نخریده .ولی خب راهش استباه بوده

من ازدواج نکردم ولی بروزی افتادم ک نپرس هعی فقط بخاطر عقده ای بازیاشون

جالب اینجاست تو مردم پدرمادر من بهتریننن ولی دل من خونه 

من همه چی داشتم هرچی فکر کنی میگفتم برام میخریدن ولی به سلیقه خودشون 

هیچ وقت یادم نمیره بچه بودم تو جمع همیشه استرس نگاه مامانمو داشتم اصلا بهم خوش نمیگذشت  بعداز مهمونیم باز خواست میشدم 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز