من خیلی چیزا ولی از همه مهمتر محبتی که بهم نشد و فرقی که گذاشتن
من حسرت مالی یا محبتی نداشتم ولی پدربزرگ و مادربزرگ چه از طرف مادری چه پدری هیچکدوم ندیدم و نداشتم دوست داشتم که منم پدربزرگ و مادربزرگم می‌دیدم.
کلی از جایزه های مدرسه رو که حقم بود ولی چون بابام پولدار محسوب میشد در کمال نامردی بهم نمیدادن بجاش میدادن بچه های ضعیف تر منم بچه بودم درک نمیکردم همیشه غصه میخوردم
عروسک
حسرت دختری کردن
حسرت محبت
حسرت ازادی
حسرت پول داشتن
حسرت سر بلند بودن حتی تو یه موضوع
حسرت گوشی داشتن
حسرت ازدواج کردن
حسرت یشب اروم خوابیدن
حسرت رسیدن به کسی ک دوسش داری
حسرت دوستی با مادر
حسرت بوس کردن پدر مادر
حسرت دوست داشته شدن
حسرت ......
همه چی همهههه چی
هقق... بچگی کردن🙂❤... همش با خودم میگم کاش دهه شصت بدنیا میومدم... چ نسل خوبی بودن خداییش...
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
