بابام ماشین داشته باشه هر کاری کرد نمیدونم چرا نتونست گواهینامه بگیره هنوزم نداره من همیشه دوس داشتم بریم خونه ی فامیلامون یا جاهایی که دوستام میرن ما هم بریم ولی بخاطر نداشتن ماشین خیلی وقتا نمیشد یا هم بعضی جاها رفتنی انقدر پیاده روی میکردیم تا پاهامون تاول میزد گریه هام یادم نمیره بخاطر رفتن به خونه ی فامیل یا مراسم ها و عروسی هاشون
بعد🤔مامانم اصلا سلیقه ی خوبی تو لباس خریدن واس من نداشت یا لباس های گشاد واسم میخرید یا خز حتی تو نوجوونی نذاشت اون لباس هایی که حودم دوس دارم رو بپوشم همیشه به خاطر تیپم مسخره میشدم