من فقط سه چهار ساله که بابامو شناختم
این که چه آدم عوضی و بد ذاتیه
همش از بچگیام که یادمه به مامانم دروغ میگفته
مامانم ته میرفت حموم گوشیش رو برمیداشته همه مخاطبینشو نگاه میکرده
وقتایی که مامانم میره بیرون زنگ میزنه به یه کسایی که نمیدونم کین باهاشون انقد آروم حرف میزنه که من و خواهرم نشنویم
هر گوهی دلش میخواد میخوره هر چقد میتونه به مامانم دروغ میگه بعد که مامانم میشینه از دستش گریه میکنه و حالش خراب میشه ، این عوضی میره یه عالمه میوه و خوراکی میخره میاره به منو خواهرم و مامانم میده 
فکر میکنه با این کارا میتونه آروممون کنه 
دیگه خسته شدم
من الان ازتون نمیخوام بگین چیکار کنم
فقط به فکر طلاقشونم
مامانم از اون زنای جسور و قوی نیست که خودش به ذهنش برسه طلاق بگیره
فقط بلده بشینه زار زار گریه کنه
من و خواهرم دنبال یه روشی هستیم بین این دوتا جدایی بندازیم
یه راهیی بگین خب🙂💔
دارم افسرده میشم دیگه.....
یه پیشنهادبدین که مامانم خودش تصمیم به طلاق بگیره 
فقط خواهشا کمکم کنین و نگین از مشاور کمک بگیرم نمیتونم 
یه روش دیگه به جز مشاور 
مرسی🥺💔