یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
من زنده ام به عشق تویاصاحب الزمان❤️میشه برای سلامتی امام زمانمون هرچندتا که می تونی صلوات بفرستی😍ان شاالله همین صلوات بشه گره گشای مشکلاتت وبه همه آرزوهات برسی🥰
خیلیا میپرسن من ازدواج کردم یا نه؟من درحال حاضر مجردم، قبلا تا پای سفره عقد رفتم، روی صندلی هم نشستم حتی عاقد هم اومد تااینکه عروس و دوماد اومدن مجبور شدم پاشم.
فقط برای زیبایی خودت موهایت را شانه نزن ، گاهی مویت را شانه کن فقط برای خود مو ؛ او می خواهد مرتب باشد اما زبان سخن ندارد ، تو بر خال خالش دست بکش دندانت را مسواک کن فقط برای خود دندان ، او می خواهد تمیز باشد اما نمی تواند بگوید ، تو به او برس . به داد مخلوقاتی برس و کمکشان کن که توان تشکر از تو را ندارند . به مورچه ها غذا بده ، برگ درختان را نوازش کن ، خاک طاقچه را پاک کن ، اگر به مخلوقی کمک کنی و او در ازای کمک تو جای دیگر برایت جبران کند ، با جهان بی حساب می شوی ، اما اگر بی زبانها را آراسته کنی ، جهان به تو بدهکار می شود و بدهی خود را مانند تصویرت در آینه به تو پس می دهد . اگر یک مشت گندم به جهان بدهی ، جهان هم با همان حرکت دست تو مانند تصویر در آینه ، یک مشت گندم به تو می دهد ، با این تفاوت که مشت جهان بزرگتر است .
دفه اول ک رفتم امتحان بدم بدون اینکه دستی رو بخوابونم شروع بحرکت کردم یه خیابونم اومدم هی ام با خودم میکفتم اه چقد ماشیناشون بده راه نمیره اصلا چقد باید گاز داد تا یذره بره جلو😂😂😂
عاقا ،خانوم ،عزیزجان،لطفا اینقدر به آرمی های سایت انرژی منفی ندید کلا به کیپاپرا کیدرامرا و کلا کره دوستان سایت نظر مخالفتون رو با عتاب تمام ابراز نکنید به خدا این علاقشون باعث ب قهقرا رفتنشون نمیشه والا بخدا منم کی پاپ رو دنبال میکنم یه نمه آرمی هم هستم اگر فرصتش پیش بیاد کی دراما هم تماشا میکنم هنوز به انحطاط و پستی نرفتم بچه هم نیستم ۲۵ سالمه درسمم خوندم و دارم میخونم ب اندازه توانمم دارم تو زندگی شخصیم و کاری و تحصیلی پیشرفت میکنم و اتفاقا خیلی جاها از سخت کوشی همین هم نوعان کره اییمون انگیزه و انرژی هم گرفتم خلاصه خواستم بگم مثل مردم قرون وسطی و حتی قبل تر از اون نژاد پرست نباشید ما الان در سال۲۰۲۲ زندگی میکنیم دوره ای ک مسئله برداشته شدن مرزها و یکدست شدن جهان مطرحه چرا ک ما همه انسانیم و میان انسانها هیییییییچ برتری و تمایزی نیست الا ب اندازه اخلاق و انسانیت 💜💜 دوستان بزرگوار من در این فضا نمیتونم پاسخگوی سوالات روانشناختی باشم چون بنظرم نظر دادن در مورد این مسائل مهم در این پلتفرم کار درست ،اخلاقی وحرفه ای نیست .اما اگر سوالی راجع ب رشتهی روانشناسی داشتید به اندازه توانم خوشحال میشم کمکی بکنم .
خیابونی ک بلوار داشتو از همون طرفی ک اومدم میخواستم دور بزنم برگردم 😑😑😑😑
فرزندم،ازملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم.امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد. روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز. روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزهادارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد