پنج ساله دارم بین این جماعت درس میخونم کار میکنم
من ی شخصیت خاکی و ساده بین ی مشت فیس افاده از دماغ فیل افتاده
اگ گاهی نمره م گیر اینا نبود گند میزدم بهشون وقتی میخواستن با غرورشون و نگاهشون منو بشکنن. حیف گیرشون بودم و ول میکردم از پیششون بی نتیجه خوب میرفتم
این پنج سال عذاااب کشیدم
شاید فقط چندتا تک و توک حس خوب بهشون دارم. مثلا طرف مشهدیه و سختی کشیده
بین یه مشت ادمی ک جز پول تو زندگیشون ندیدن
من سختی کشیدم میدونم طعم سختی زندگی رو
حالم از اینا بهم میخوره
عقده ی دکتر گفتن و چشم شنیدن
ب خودش اجازه میده شخصیت بقیه رو خرد کنه چووون یه تایمی فقط خرخون خوبی بوده
(یکسری هاشون واقعا باهوش و باشعور هستن. یک سری هاشون ففط خرخونی بلدن)
خدا بهم صبر بده این یکی دو سالو بتونم تحملشون کنم
هروقت خواستن شخصیتمو خرد کنن شده از حقم گذشتم ولی باج ندادم التماسشون نکردم
یکساعت دوساعت سر مریض سرپا بودم تایم ناهار تشریف بردن شنیسل میخورن. منو مریض همو نگاه میکردیم
با متکبر باید با تکبر رفتار کرد
این یارو هم اصلاااااا بهش باج نده.
بینشون ادمای خوبم هستن.اینایی ک گفتم درباره ی یکسریشون بود
ولی انقد این جماعت زیادن ک دیگ ناخوداگاهم خراب شده..