این خوب بود که کسی رو داشتی که باهاش حرف بزنی اما من چی....
منم همیشه خودم حال خودمو خوب کردم اما اینبار سختمه چی بگم توکل به خدا...حرف زدن ازش آسونه اما جون میکنه آدم تا بتونه کنار بیاد با این شرایط من دارم تلاشمو میکنم امیدوارم خدا هم کمکم کنه
بعد اونموقع چجوری میتونم یهویی ولش کنم؟؟؟ هی هر روز بیشتر از روز قبل بهش وابسته تر میشم....همین الانشم کم وابسته اش نیستم دارم داغون میشم نمیتونم حتی حالمو توصیف کنم انقد که بده ولی منم شخصیت دارم دلم نمیخواد بخاطر کسی که حتی حاضر نیست یه قدم بیاد جلو اینقد خودمو کوچیک و خارو خفیف کنم....من حاضرم ذره ذره از غم و درد این عشق آب بشم ولی دیگه نه برم سمت نه بهش فرصتی بدم از امروز هم تصمیم گرفتم خودمو یه و آدم شاد و مستقل نشون بدم بدون وابستگی به کسی تا بفهمه نبودنش قرار نیست منو از زندگی کردن بگیره....😔
منظورم اینه که اگه ایندفعه اومد سمتت ،بگو فقط باخانوادم صحبت کن. اگه رسمی اومد جلو که هیچ ،اگر نه، دیگه برای همیشه تموم شده بدونش.درضمن جدایی همیشه سخت بوده و هست وآدمو ذره ذره آب میکنه درهرصورت باید این سختی رو تحمل کنی تا به آرامش برسی.بهت قول میدم این روزا میگذره و اگه آدمتو درست انتخاب کرده باشی نتیجه میشه عشق وارامش ،وگرنه ازش تجربه می مونه.خاطراتتم اونقدررررکمرنگ میشن که به زور یادت بیان.به خودت زمان بده که دوای دردت فقط زمان.
سلام خانم مشاور عزیز
خوبی
چ خبر
سلام عزیزم...ی خبر از خودت بده
تا الان زمان همه چی رو برام بدتر کرده الان که برمیگردم به روزای اول جدایی میبینم چقد راحت تر بود برام هر چی بیشتر میگذره بیشتر بهم سخت گرفته میشه بیشتر داغون میشم....فکر میکنم همونقد که زمان میتونه تسکین دهنده باشه میتونه قاتل هم باشه....من واقعا داغووون شدم و روز به روز حالم داره بدتر میشه😔امیدوارم فقط خدا خودش یکاری کنه 😔
سلام عزیزمممم مرسی که به یادم هستی مهربون❤
حال روحی مساعدی ندارم...و حال و حوصله خودمم ندارم حتی....
روزی صد بار تصمیم میگیرم بهش پیام بدم ولی بزور جلوی خودمو میگیرم بزور خودمو کنترل میکنم.... بهش پیام نمیدم هیچ وقت هیییییچ وقت.....😔
سلام عزیزم
آره دیدم خبری ازت نیس فکر مونده بود پیشت
آفرین ک اینقدر مقاومی
خوشم اومد ازت
اگه میشه ب بهبود حال خودت فک کن و سعی کن دیگه کمکم ازین حال و هوا خارج بشی
ب روح و روان خودت احترام بذار
برای خوب شدن حالت پیشنهاد میکنم کتاب معجزه ترجمه نفیسه معتکف رو بخونی....(معجزه شکرگزاری در ۲۸ روز).....خیلی عالیه این کتاب...حتما کمکت میکنه
درسته که دوسش داشتی و برات خیلی سخته، ولی به عزت نفست فکر کن، به اینکه تو یه آدمی هستی که زندگی ای رو میکنی که فقط یبار فرصتش بهت داشته میشه و برای اهداف مهم تری به این جهان پا گذاشتی...
و نظرم اینه که طرف اصلا شهامت نداشت، آدم عاشق حتی شده، زمین و زمان رو به هم میدوزه تا حتی در سخت ترین شرایط به عشقش برسه نه اینکه به همین سادگی کنار بکشه.
سلام عزیزم ممنون ازت😘
حقیقتش تو این مدت که نبودم خیلی اتفاقا افتاد بهم پیام داد و دوباره بحثامون شروع شد و کلی حرف زدیم و قرار شد باز تلفنی حرف بزنیم و زدیم کلی ام پشت تلفن گریه کرد...😔و اینکه داداششم باهام حرف زد و گفتش شناخت شما کافی نیس من خودمو میذارم جای برادر تو پول مهم هست اما نه به اندازه شناختتون از همدیگه گفتش من میبینم دوست داشتن هست احساس هست بینتون اما این کافی نیست سعی کنین شناختتونو نسبت به هم برای زندگی آینده ببرین بالا شما که دورین تنها راهش فعلا اینه تلنفی راجع ب آینده اتون بیشتر حرف بزنین چند باری هم همدیگه رو ببینین و باز حرف بزنین و به یه نقطه نظر مشترک برسین....تکلیفتون با خودتون مشخص بشه بعد پای خانواده ها بیاد وسط الان بنظرم درست نیست خانواده ها دخیل این موضوع شن اول تکلیفتونو با هم مشخص کنین بعد...بعدشم با هم دیگه دوباره حرف زدیم از هم عذرخواهی کردیم چون کلا من خودم خیلی بد باهاش حرف زدم و اونم نسبت به من خودشو زده بود به بیخیالی....فعلا اینجوریه تا ببینیم بعدش چی میشه....
