خواب بودم...مامانمم کنارم بود....قبل اینکه ازخواب بیدارشم...قشنگ از بالا جسممو دیدم ک درازکشیدم....مامانمم تو چ حالتی کنارمه و خونه هم با بقیه چجورین....بلافاصله مامانم خواب بد دید و توخواب ناله کرد...منم باصداش شوک عجیبی بهم واردشد و یهو روحم وارد بدنم شد....با جیغ و داد و گریه ازخواب پریدم...همه خونوادم ریختن بالاسرم......تا چن دیقه طول کشید ک ب حالت عادی برگشتم....اماازون روز زندگیم ب حالت عادی برنگشت....ی چیزایی میدیدم....میشنیدم... ک وجودخارجی نداشتن...