ما یسال منتظر بچه بودیم...همش میگف خدایا بشه فقط براش سنگ تموم میزارم ال میکنم بل میکنم....خلاصه زد و من بعد یسال باردار شدم...الان هروقت حرف از خرید میشه میگه چرا فلان چیز انقدر چرا لباس نوزاد سایز یک سه دست😐
همش نق میزنه ...قبلا تا حدودی بعد سختی بسیار راضیش کردم تخت بگیریم واسه بچه(بخدا من ادم بسازیم ولی وقتی داره یکی چرا نخره؟ درامدش شکرخدا خیلی خوبه ولی خسیس بازی درمیاره)...حالا امروز میگه ن ما مستاجریم میخوایم تخت کجا ؟ (خونمون ۱۰۰متر و دو خوابس)...گفتم مگه مستاجرا دل ندارن اومد و ما ده سال خونه دار نشدیم همه چیز ارزو به دلمون بمونه؟ خلاصه بحثمون شد اخرش گفتم بسه دیگه ذوق همه چیو از ادم میگیری ..دیگه بحثشو پیش نکش هیچوقت ...خودت برو هرچی میخوای بگیر...
واقعا دیگه خسته شدم...همش میگم چرا تو این زندگی که باباش داره و خرج نمیکنه بچه اوردم....همش دلم میسوزه برا این بچه...