شوهر سابقم پسرعمومه الان ۳۱سالشه ۸ سال ازم بزرگ تره از بچگی باهم بزرگ شدیم خیلی همو دوس داشتیم..💔
وقتی ۱۶ سالم بود حسمونو بهم گفتیم ۳ سال دوست بودیم کم کم همه فهمیدن و عموم اینا اومدن خاستگاری بعدش ی مدت نامزدی و بعدش عقدو عروسی گرفتیم و رفتیم سر خونه زندگیمون..
دوتا داداش بزرگ تر داره و یه خواهرو ی خواهر زاده که هم سن منه همشون خیلی دوسم داشتن و بهم محبت میکردن اولاش..
بعدش کم کم رفتارشون عوض شد و همش تو زندگیم دخالت میکردن
داداشاش خیلی واسش بزرگ تری میکردن
مادرشوهرمو عموم همش تو زندگیم دخالت میکردن چون پول رهن خونه و عروسی رو داده بودن..
خواهر زاده شوهرم همش از سرو کولش بالا میرفت جوری که انگار میخواست حرص منو در بیاره..
هستین بقیشو بزارم؟