2777
2789
عنوان

داستان زندگیم.. دوماهه طلاق گرفتم💔

5672 بازدید | 154 پست

شوهر سابقم پسرعمومه الان ۳۱سالشه ۸ سال ازم بزرگ تره از بچگی باهم بزرگ شدیم خیلی همو دوس داشتیم‌..💔

وقتی ۱۶ سالم بود حسمونو بهم گفتیم ۳ سال دوست بودیم کم کم همه فهمیدن و عموم اینا اومدن خاستگاری بعدش ی مدت نامزدی و بعدش عقدو عروسی گرفتیم و رفتیم سر خونه زندگیمون..

دوتا داداش بزرگ تر داره و یه خواهرو ی خواهر زاده که هم سن منه همشون خیلی دوسم داشتن و بهم محبت میکردن اولاش..

بعدش کم کم رفتارشون عوض شد و همش تو زندگیم دخالت میکردن

داداشاش خیلی واسش بزرگ تری میکردن

مادرشوهرمو عموم همش تو زندگیم دخالت میکردن چون پول رهن خونه و عروسی رو داده بودن..

خواهر زاده شوهرم همش از سرو کولش بالا می‌رفت جوری که انگار میخواست حرص منو در بیاره..

هستین بقیشو بزارم؟

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

🥺

بهترین دیالوگی که توی عمرم شنیدم:امروز می خواهم به مصاف تزویر بروم که بدترین آفت دین است. تزویر با لباس دیانت و تقوی به میدان می آید. تزویر سکه ای است دورو، که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است. عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ابلیسش. و چه خون دلها خورد علی از دست این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین...💔
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز