شوهرم خیلی زبون درازه
تقریبا هر روز میریم خونه ی پدرم . بابا پیره و بشدت احترام شوهره 30 ساله ی منو داره ب احترام شوهرم حتی از جاش اینا بلند میشه
کلا خونواده م بشدت احترام میزارن شوهرمم در ظاهر احترامشونو حفظ میکنه
ولی وقتی از خونشون میایم یه ریز میشنه پشت سرشون حرف میزنه
چون خونه خودمون آب درست و حسابی نمیاد منو بچم میریم اونجا حموم ولی چون لامپ حمومشون خراب شده بود احتیاج ب تعمیر داشت
اینو آدم دونستن گفتن درست کرد
ولی شب ک اومدیم خونه منت گذاشت سرم ک بابات سه تا پسر داره اونوقت من رفتم لامپشونو درست کردم
اینم بگم برادرام کلا یه شهر دورن ... منم گفتم اونا بخاطر منو بچه ت گفتن درست کن وگرنه خودشون روز میرن حموم .... منتظر می موندن یه روز برادر م میومد تعمیر میکرد منت تو رو نمیکشیدن