سلام بچه ها.این تاپیک من نیست و مشکل دوست عزیزمه.اگه میشه راهنمایی کنین و بعدشم گزارش بزنین❤از زبون ایشون مشکل رو بیان میکنم:من بیست سالمه و شوهرم حدودا ۳۵ ساله هستن وضع مالی خوبی داره و دستش به دهنش میرسه خیلی ادم عاقل و بالغیه و خیلی هوای منو داره حاضره هر کاری انجام بده ک من توزندگی اذیت نشم و خب چون تو گذشته خیلی سختی کشیده،یجورایی آستانه ی تحمل بسیار بالایی داره تو این مدتی ک باهم زندگی کردیم یکبار نشده ک دچار خشم بشه با وجود اینکه خودم بارها حتی دعواش کردم و روش داد کشیدم ولی بازم با صبوری برخورد کرد.شدیدا ادم خودساختیه ایه و واقعا باهاش آرامش دارم.اما مشکلی ک باهاش دارم اینه ک میگه دوسندارم بچه وارد زندگیم شه!یا اگه قراره بیاد،صرفا باید دختر باشه.و به جز این چیز دیگه ای نمیخام ینی به عبارتی میگه باید دخترا زا باشی! هیچجوره قبول نمیکنه ک جنسیت دیگه ای رو بپذیره به هیچ وجه!شوهر من از گل نازک تر بهم نمیگه ولی سر این موضوع بارها باهم بحث داشتیم باردار شدن من و دختر نشدن بچه،شده کابوس شوهر من.و به شدت اذیت میشم.من خودم داداش نداشتم و چهار تا دختر بودیم دوسدارم پسر داشته باشم واقعا.حداقل از هر دوجنس میخام!ولی ایشون میگه اگه پسر باشه باید سقطش کنی!با روش های جدید برای اعمال جنسیت هم مخالفه!واقعا توش موندم ک چکاری باید انجام بدم آیا به حرفش عمل کنم؟اصلا چیکار کنم!قبلا درباره ش حرف زدیم تو دوران نامزدی!ولی فکر نمیکردم تا این حد جدی باشه😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔
عجب!
حالش خرابه شوهره مگه دست زن هست باید بره ژنه بخره .من خودم عاشق دخترم ولی نه اینقد افراطی یکی رو اذیت کنه
چه بی درک جا خدام تصمیم میگیره
همین ی رفتار بدش ،همه ی ویژگیهای خوبش رو به باد داد
دیگه با همسن باباش وقتی ازدواج میکنه
باید منتظر این عجایب هم باشه
😐🙆♀️ خوب بش بگه منم داداش نداشتم دلم پسر میخاد
تا میتونه سردی بده بخورد شوهره و خودش دختر شه دومی رو گرمی بخورن پسر شه خدا انشالله از دوتاش بهش بده دل هیچکدومشون نشکنه😄
جدا بشه بهتره که .پسر بشه بره سقط کنه مگه میشه .گیریم پسر شد خواهر من سه تا آورد هر سه تا پسره .شوهرش عاشق دختر بود ولی نه اینکه بچه سقط کن
راستش منم ازاینکه پسر داشته باشم خیلی افراطی گریزون هستم دست خودم نیست ولی اینکه آدم بگه سقط از ذهن یه بیمار است حرف میاد .این آقا سالم نیست گندش یروزی در میاد بلاخره
با اجازه استارتر
شنیدم دعای نی نی سایتی ها میگیره
من از بچگی سختی های زیادی کشیدم
بابام معتاد بود ،مامانم و کتک میزد ،دادم فحش میداد ،زور گوئه و بشدت تعصبی و بددل
طوری ک اجازه نمیده تنهایی تا دم در هم برم
بشدت هم فقر مالی داریم
تو این زندگی باید فقط سکوت کنی و اجازه حرف زدن هم نداری
تنها امیدم اینه حداقل ازدواج خوبی داشته باشم
الان 19سالمه میخوام برا کنکور بخونم
ولی شرایط خونه نابود رو مخمه
خدا شاهده ب جان مادرم ی دونه از حرفام دروغ نیست
هر کی دعا میکنه واسه نجاتم ی لایک بزاره
منم دعاتون میکنم
