خانم ها من بچم تو شکمم مرده بود

خدا بهت صبر بده عزیزم 

ببینم موقع خواب که اذیت میشدی بلند میشدی مینشستی بعد به اون پهلو نیشدی یا همینطوری دراز کشیده پلو به پهلو میشدی 

شوهرم همش دعوام میکنه میگه بشین بعد برو اونیکی پهلو میگه اگه بند نافش دور گردنش بپیچه تقصی خودته 

دکتر میگفت اگه بند ناف دور گردنش بپیچه بچه هیچیش نمیشه 

الان خیلی نگران شدم

مرسی عزیزم انشالله خدا یه نی نی سالم دیگه تو بغلت بذاره

منم امضاشو دیدم .... ولی نه ذره ای دلم به حال این زن سوخت و نه جنینش .... بلکه دلم به حال پسر اولش سوخت که چندین ساله از مادرش خبر نداره ..... زنه اومده تو امضاش برای یه جنین مرده نوشته که ایشالا هم دیگه رو تو اون دنیا میبینیم .... چرا واقعا یه همچین جمله ای واسه اون یکی بچش ننوشت .... خاک بر سر مادری مثل این ..... به عنوان کسی که مادرم مثل این زن منو ول کرد از خدا میخوام ده تا بچه مرده پشت سر هم به دنیا بیاره

چقدر زبونت زهر داره

چقدر بی رحمی

بی رحم من نیستم .... بی رحم این زنه که به جای اینکه دلش به حال اون بچش بسوزه داره واسه یه جنین گریه میکنه .... وقتی امضاشو میخونم حالم ازش بهم میخوره .... از کجا معلوم فردا این یکی بچشو ول نکنه و از خودش سلب مسئولیت کنه 

حالا چی ... به نظرت این لیاقت مادر شدن داره .... حتی اگر ایشون مقصر نباشه نشون دهنده اینه که خیلی ادم ضعیفیه که چندین ساله بچشو ندیده .... و یه ادم ضعیفم مادر خوبی نمیشه .... بیخود نیست که چندین سال باردار نشد و وقتی هم دوقلو بار دار شد بچه هاش مردن .. حکمتی توشه

بله ... روح و روانم مریضه و یه مدتی بود که مصرف دارومو قطع کرده بودم ولی امروز که تاپیک تو رو خوندم بازم شروع کردم به ارامبخش خوردن .... بچه ی اولتو فراموش کردی و خیلی ساده لوحانه گفتی ولش کن اینجوری واسش بهتره ..... فراموشش کردی چون با باباش مشکل داشتی .... از کجا معلوم فردا که با این یکی شوهرت مشکل پیدا کردی با این بچه این کارو نکنی ..... واقعا هدفت چیه از مادر شدن .... ها ؟ فکر کردی خاله بازیه ..... اون بچت فردا بزرگ میشه و متوجه میشه مادرش یکی دیگه س و ضربه ی روحی اصلی رو اونجا میخوره .... چطوری میتونی واسه یه جنین مرده دلت بسوزع ولی واسه یه ادم زنده نه ..... برو یه بار دیگه اون تاپیکو بخون و ببین چه چیزایی نوشتی و ببین حالت از خودت بهم میخوره یا نه .... نتونستی بچتو ببینی ؟باشه...  باباش عوضی بوده ؟ اوکی..  واسش  اینجوری بهتر بوده که تو رو نبینه؟ اینم درست .... ولی فراموش کردنشو درک نیمکنم .... چطوری تو امضات یه انشا در مورد یه جنین مینویسی ولی بچه ای که پنج ساله ندیدش و از گوشت و خون خودته رو فراموش کردی ؟

عزیزم با هالو که طرف نیستی ... بچتو نتونستی بگیری اوکی . .... دیگه چرا به بهانه اینکه واسه زندگی بچه خوبه نرفتی ببینیش .... دیگه ایران هر چقدر هم درب داغون باشع این اجازه رو به زن میده . بعدشم تا اونجایی که میدونم حضانت تا ۷ سالگی با زنه

 خدا بهت یه بچه داده بود و تو علاوه بر اینکه فراموشش کردی ، اونقدر هم راضی بودی از این اتفاق که حتی به اون یکی کاربری هم که میخواست بچه هاشو ببینه گفتی بچه هاتو ول کن و بذار پیش پدرشون باشن و دیگه نرو پیششون حالا که زندگی خودتو داری ، و گفتی که خودت هم بچهتو دادی به پدرش و خیلی راضی هستی ( انگار که داشتی راجع به یه تیکه اشغال صحبت میکردی ، نه بچت ) ....... خدا هم اینجوری جوابتو داد ...... بچه ای رو که بهت هدیه داده بود رو انقدر راحت راجع بهش صحبت کردی اونم جوابتو داد