خیلی این روزا افسار گسیخته شده بود من دیروز ظهر با باباش حرف زدم قرار بر این شد تا ده پونزده روز جوابشو اصلا ندم دیشب حمله عصبی بهم دست داد خودتم تنها پاشدم رفتم بیمارستان ساعت یازده شب تا سه صبح برگشتم
هستین بگم چیشد؟
من به هیچ وجه چیزی را مسخره نمیکنم ، این قدرت را دارم که به چیزی که نمی توانم درک کنم احترام بگذارم.⚠🌻
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.