خیلی این روزا افسار گسیخته شده بود من دیروز ظهر با باباش حرف زدم قرار بر این شد تا ده پونزده روز جوابشو اصلا ندم دیشب حمله عصبی بهم دست داد خودتم تنها پاشدم رفتم بیمارستان ساعت یازده شب تا سه صبح برگشتم
هستین بگم چیشد؟
خوب
بگووووو بگووو
امروز تا ظهر خواب بودم وقتی بیدار شدم دیدم نامزدم چند بار زنگ زده و پیام داده ک جواب بده
پشت بندش باباش زنگ زد خیلی عصبانی بود و ناراحت
چ خونسرد تاپیک میزنیییییی
بگو ولی چ راحت میگی و چ حال خوبی داری میای تاپیک میزنی😑
گفت فاطمه یک سوال میپرسم راستشو بگو
گفتم چیشده گفت مگه منو تو قرار نزاشتیم تا ده پونزده روز جوابشو ندیم؟دیروز چرا باهاش پاشدی اومدی خونه ما
خوووو
حتما کسی و واسه درد دل نداره
میخواد اینجا خودش و خالی کنه 🥺
بكو عزيزم
خوبه نامزدی
خو بهم بزن دگ
این جایی برای حرف زدن نداره . مهریه تو بزار اجرا
من به جای شما بودم به جای تاپیک زدن نامزدیم و بهم میزدم شادوشنگول میومدم اینجا تاپیک میزدم که به نامزدم از زندگیم انداختم بیرون
گفتم بابا بخدا من نه باهاش حرف زدم نه اومدم خونتون من اصن حمله عصبی بهم دست داد بود دیروز تا چهار صب بیمارستان بودم یهو شوکه شد ساکت شد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
