من دوساله ازدواج کردم یکی از دلیلام که بچه نمیارم همین مسئله‌اس . رابطم با همسرم عالیه میترسم زیادی درگیر بچه بشیم فاصله بگیریم از هم
عزیزم منم مثل خودت یه دنیا گله و غصه تو دلمه. یه چیزی بگم گوش کن. فقط سعی کن شوهرتو جذب خودت کنی و از خانوادش دور شی و ۴تایی باهم خوش بگذرونید تا بقیه از خوشی شما سکته کنن دق کنن
میدونم سخته و اذیت های شوهرت از ذهنت نمیره ولی بدون که اکثر اون اذیتا بخاطر حرفای مادرشوهرت بوده
آره.خودم می خوام حسابی حواسم به زندگیم باشه.
همسرم قول همکاری داده.خدایی همه چیش عالیه.
فقط یه کم کم توجهه و محبت زبانیش کمه.
قبلا برام مهم نبود چون عملی ثابت کرده محبتشو.
ولی الان چون واقعاً خسته میشم نیاز دارم به توجهش.
خدا کمکمون کنه
شماهای که بد بچه مشکل برخوردین شاید زود بچه اوردین یعنی دونفرتونو کامل نکرده بودین هنوز بهم عادت نکرده پای نفر سوم باز کردین به زندگی ؟
ازه عزیزم من رژیم تغییر. مزاج گرفتم غذاهای سرد رو حذف کردم یا حتما با گرمی خوردم.من خودم اهل خوردن فست فود بودم الان چند وقته لب به سوسیس کالباس بیرون نزدم.یکی دو روز انجام بدی عادت میکنی به نظر من ارزشش رو داره.اب ولرم و عسل هم هر روز بخور و اسفند دود کن.ورزش حتی شده روزی پنج یا ده دقیقه تو خونه پیاده روی داشته باش عالی میشی.شما بعد زایمان حالاتی که میگید طبیعیه و قابل درمان
