پسر بزرگم هفت سال یا هشت سالش که شد کوچیکه پنج ساله بود دیگه فهمید به قول خودش داداشش کارایی داره و می تونه همبازی باشه دیگه خوب شد
می دونی پسر کوچیکه ی من مثل یک سرباز مطیع داداششه
یعنی به حرف من و باباش شاید گاهی گوش نکنه ولی از داداشش اینقدر حساب می بره که نگو
اونم دیگه می بینه اینقدر دوسش داره جون میده براش