وااااقعا
من جاریم که حامله بود انگار من غلام حلقه به گوششون بودم
چایی میخواس میگفتن نهههه تو بارداری بشین
به من میگفتن پاشو
هرچی میخواست من باید میاوردم براش جمع میکردم میشستم
بچش کوچیک بود همینطور
الان حتی باهم ظرف بشوریم یا کاری کنیم مادرشوهرم از اون تشکر میکنه فک کن دیگه