هر جمعه یا هر روزی از هفته خونواده ی همسرم برن بیرون زنگ میزنن فشار میارن که شما هم بیاین همه شونم سنشون بالاس واقعا حوصله ندارم اگه نریم بعدا کلی گله میکنن
مادرشوهرم باید بفهمه من دختراش نسستم که همیشه دوس داشته باشم باهاشون برم بیرون سنشونم بالاس
من طبقه پایینم ورودیمونم جداس هی میگه دبه ترشی و نمیدونم چیارو میارم حیاط تو میزارم (خودش حیاط نداره)من دلم نمیخواد تو حیاطم یه جارو دستی باشه من با چ زبونی بگم
همش دارم حرص میخورم