خودکشی بهشت است وقتی زندگی برایت جهنم باشد صفحه 4

عضویت: 1399/08/24

تعداد پست: 6250

من نمیتونم هیچ مردی رو تحمل کنم از هرچی مرده بیزارم حالم بهم میخوره با این اوصاف ازدواج از چاله ...

میفهمم..من از ۲۰ سالگی ۳۴ سالگی به سرمنزل مقصود رسیدم ففط افسوس که بلد نبودم ...

تفکرت تورو از هر خوشبختی ای دور میکنه

گاهی دوسِت دارم هایی که نثار دیگری می کنی،او‌ را می ترساند، از خودش، از هویتی که سال هاست برای خود ساخته، ناگهان عشقی را نثار او می کنی که از زمان نُطفه تا امروز حتی از مادر خود ندیده،مانند نابینایی که بعد از عمری چشمانش به روی نور شدیدی باز شود، چیزی را به او عرضه می کنی که برایش غریب است، شاید خودت ندانی اما، با هربار «دوستت دارم» هایت،خنجری به هویت سرد و‌ بزدل اش می کِشی، او‌ با خیانت ، با رفتن،تو را می کُشَد، تا کُشته نشود،احتمالاًبا کمی گذر عمر ‌متوجه خواهی شد، روزی که واژگان درست را نثار مخاطب اشتباه نکنی، یاد می گیری که بعضی واژه ها آدم‌ها را می ترساند،هرچند زیبا.✍️

1400/03/26

|

09:10

عضویت: 1399/08/24

تعداد پست: 6250

من نمیتونم هیچ مردی رو تحمل کنم از هرچی مرده بیزارم حالم بهم میخوره با این اوصاف ازدواج از چاله ...

نه والا جنس منم خوب نبود

گاهی دوسِت دارم هایی که نثار دیگری می کنی،او‌ را می ترساند، از خودش، از هویتی که سال هاست برای خود ساخته، ناگهان عشقی را نثار او می کنی که از زمان نُطفه تا امروز حتی از مادر خود ندیده،مانند نابینایی که بعد از عمری چشمانش به روی نور شدیدی باز شود، چیزی را به او عرضه می کنی که برایش غریب است، شاید خودت ندانی اما، با هربار «دوستت دارم» هایت،خنجری به هویت سرد و‌ بزدل اش می کِشی، او‌ با خیانت ، با رفتن،تو را می کُشَد، تا کُشته نشود،احتمالاًبا کمی گذر عمر ‌متوجه خواهی شد، روزی که واژگان درست را نثار مخاطب اشتباه نکنی، یاد می گیری که بعضی واژه ها آدم‌ها را می ترساند،هرچند زیبا.✍️

1400/03/26

|

09:12

عضویت: 1399/08/24

تعداد پست: 6250

من نمیتونم هیچ مردی رو تحمل کنم از هرچی مرده بیزارم حالم بهم میخوره با این اوصاف ازدواج از چاله ...

اگر نمیخوای هیچ جوره قبول کنی که همه چیز تغییر میگنه

من حرفی ندارم

با سن شما نمیشه بحث کرد.

پدرت تورو تبدیل به جسم سرسخت و غیر قابل نفوذی کرده

اگر خودت به خودت کمک نکنی باختی

یا میکشتت یا روانی میشی دور از جون

اون راحت میکشه تورو شک نکن

بحث نکن باهاش مطیع باش و به خدا پناه ببر و ازش معجزه بخواه صبور باش

گاهی دوسِت دارم هایی که نثار دیگری می کنی،او‌ را می ترساند، از خودش، از هویتی که سال هاست برای خود ساخته، ناگهان عشقی را نثار او می کنی که از زمان نُطفه تا امروز حتی از مادر خود ندیده،مانند نابینایی که بعد از عمری چشمانش به روی نور شدیدی باز شود، چیزی را به او عرضه می کنی که برایش غریب است، شاید خودت ندانی اما، با هربار «دوستت دارم» هایت،خنجری به هویت سرد و‌ بزدل اش می کِشی، او‌ با خیانت ، با رفتن،تو را می کُشَد، تا کُشته نشود،احتمالاًبا کمی گذر عمر ‌متوجه خواهی شد، روزی که واژگان درست را نثار مخاطب اشتباه نکنی، یاد می گیری که بعضی واژه ها آدم‌ها را می ترساند،هرچند زیبا.✍️

1400/03/26

|

09:14

میناق

عضویت: 1399/11/10

تعداد پست: 300

[QUOTE=195149900]من استاد اعظم در خودکشی هستم. دنیای پس از خودکشی فقط تاریکی مطلق و سکوتی بی پایانه..قابل مقایسه با ...[/چند بار خودکشی کردین ؟

1400/03/26

|

16:53

عضویت: 1399/08/24

تعداد پست: 6250

[QUOTE=195149900]من استاد اعظم در خودکشی هستم. دنیای پس از خودکشی فقط تاریکی مطلق و سکوتی بی پایانه. ...

بیشتر از اقدام کردنش فکرش هست که با توعه ..از فکر کرذن بهش لذت میبری و تنها راه نجات خودت رو در این میبینی.

چندین بار بود. اخرین بار اسلحه بود که فهمیدم باردارم

گاهی دوسِت دارم هایی که نثار دیگری می کنی،او‌ را می ترساند، از خودش، از هویتی که سال هاست برای خود ساخته، ناگهان عشقی را نثار او می کنی که از زمان نُطفه تا امروز حتی از مادر خود ندیده،مانند نابینایی که بعد از عمری چشمانش به روی نور شدیدی باز شود، چیزی را به او عرضه می کنی که برایش غریب است، شاید خودت ندانی اما، با هربار «دوستت دارم» هایت،خنجری به هویت سرد و‌ بزدل اش می کِشی، او‌ با خیانت ، با رفتن،تو را می کُشَد، تا کُشته نشود،احتمالاًبا کمی گذر عمر ‌متوجه خواهی شد، روزی که واژگان درست را نثار مخاطب اشتباه نکنی، یاد می گیری که بعضی واژه ها آدم‌ها را می ترساند،هرچند زیبا.✍️

1400/03/27

|

14:42

میناق

عضویت: 1399/11/10

تعداد پست: 300

بیشتر از اقدام کردنش فکرش هست که با توعه ..از فکر کرذن بهش لذت میبری و تنها راه نجات خود ...

درسته.... اسلحه از کجا یعنی داشتی یه خودت شلیک میکردی؟

خدا چقدر دوستت داشته یه موجودی رو بهت هدیه داده انگیزت بشه...

ولی خدا منو از خودم گرفت این بدترین شکنجه است

1400/03/27

|

14:57

عضویت: 1399/08/24

تعداد پست: 6250

درسته.... اسلحه از کجا یعنی داشتی یه خودت شلیک میکردی؟ خدا چقدر دوستت داشته یه موجودی رو بهت ...

اسلحه قرار بود کسی بهم بده .یعنی ازش بخرم.

اگر داشتم صد در صد شلیک میکردم.بالای ارتفاع.

بله دوستم داشت خدا. ولی حتی بعد از اومدن پسرمم حالم بد بود.تا دوسال و نه ماهگی پسرم این روند ادامه داشت و من تازه حالم بهتر شده و ادم وقتی فکر خودکشی داره یعنی از خدا دوره و ممکنه هر گناهی هم بکنه..انواع و اقشامش ریز و درشت بدون حساسیت .

اما اون چیزی که منو نجات داد پسرم نبود .خودم بودم.

لطفا نگو خدا منو از خودم گرفت.

گاهی دوسِت دارم هایی که نثار دیگری می کنی،او‌ را می ترساند، از خودش، از هویتی که سال هاست برای خود ساخته، ناگهان عشقی را نثار او می کنی که از زمان نُطفه تا امروز حتی از مادر خود ندیده،مانند نابینایی که بعد از عمری چشمانش به روی نور شدیدی باز شود، چیزی را به او عرضه می کنی که برایش غریب است، شاید خودت ندانی اما، با هربار «دوستت دارم» هایت،خنجری به هویت سرد و‌ بزدل اش می کِشی، او‌ با خیانت ، با رفتن،تو را می کُشَد، تا کُشته نشود،احتمالاًبا کمی گذر عمر ‌متوجه خواهی شد، روزی که واژگان درست را نثار مخاطب اشتباه نکنی، یاد می گیری که بعضی واژه ها آدم‌ها را می ترساند،هرچند زیبا.✍️

1400/03/30

|

10:13