2777
2789
عنوان

خانوم ها با تجربه، کمک فوری

167 بازدید | 22 پست

دوستان من تازه عروسم و مراسم نداشتم حالا بعد از گذشت یک سال، عمه ها و عمو ها شوهرم به مادرشوهرم گفتن ما میخوایم بریم خونشون و کادو بهشون بدیم 

توی خانواده ما کسی خونه عروس و داماد نمیره و اونارو پاگشا میکنه و کادو میده، از طرفی من نمیخوام این داستان قبول کنم 

چون دارن نظرشون تحمیل میکنن و مادرشوهرم خیلی اصرار میکنه، در صورتی که وظیفه اونه مهمونی یا عصرونه بگیره و به اقوامش دعوت کنه 

نه من که عروسم 

کمکم کنید چی بهش بگم که منصرف بشه 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

بنظرم سر این چیزای کوچیک بحث نکنید الکی آخرشم ناراحتی پیش میاد . هر چی میگن بکن دیگه

خیلی وقته مطیع بودم وهر دفعه توقعشون بیشتر شده، همیشه خودشون خونه ما دعوت میکنن و برا ما تصمیم میگیرن

عزیزجان بهترین و منطقی ترین شیوه این هست که با مهربانی ولی صراحت بفرمایید که ما چنین رسمی نداریم، رسم ما این هست که ابتدا منزل مادرشوهر یا خود بستگان دعوت میشیم و بعد هر زمانی که خودمون آمادگی داشتیم دعوت می کنیم.

اینکه بخواید خیلی با لفافه و پنهانی منظور رو برسونید نه تنها ممکنه نتیجه نده، بلکه سو برداشت و دلخوری هم ایجاد بشه، خیلی واضح بدون اینکه بخوان از حرف تون منظور دیگه ای برداشت کنند صریح بفرمایید این رو

ضمنا الان ابتدای زندگی تون هست، بخواید بترسید و ساکت بمونید و اجازه بدید هر کاری علاقه دارن انجام بدن، تا انتهای داستان همین خواهد بود...

با همسرتون هم لازمه که خیلی منطقی صحبت کنید و نظر مساعد ایشون رو هم جلب کنید.

زمانی رو که در این وب سایت صرف تعاملات اجتماعی می کنم، زکات دانش و تجربه ای هست که در طول سال ها جمع آوری کردم و امیدوارم برای دیگران مفید باشه.        امیدوار هستم و توکلم به خداوند هست که صحبت نسنجیده ای نکنم که باعث آزرده شدن کسی بشه و اگر خدای نکرده چنین حرفی زدم، بدونید که هدفمند و آگاهانه نبوده و من رو به بزرگواری خودتون ببخشید.            لطفا اگر کامنت من برای شما مفید هست، برای ظهور حضرت صاحب الامر (عج)، شادی روح مادرم و سلامتی دخترکم یک صلوات مرحمت بفرمایید.
لطف می کنن براون کادو میارن تازه یکسال هم گذشته شاید مادرشوهرتون فکر می کنه میتونید ازعهده شام وپذیر ...

ما توقع کادو نداریم ولی خونمون هم ظرفیت اون همه مهمون و پذیرایی نداره. 

خب عروسی برا من نگرفتن حالا خودشون اگه میخان برا اونا باید سور بدن، نه من 

عزیزجان بهترین و منطقی ترین شیوه این هست که با مهربانی ولی صراحت بفرمایید که ما چنین رسمی نداریم، رس ...

خداروشکر یکی فهمید چی میگم، واقعا تا الان همیشه از سکوت و مطیع بودنم سو استفاده شده 

مادرشوهرم طوری هست ک اصرار میکنه و از هر روشی برای به کرسی نشوندن حرفش استفاده میکنخ

خداروشکر یکی فهمید چی میگم، واقعا تا الان همیشه از سکوت و مطیع بودنم سو استفاده شده  مادرشوهرم ...


خب رویکرد همسرتون چی هست وقتی مادرشون این کارها رو می کنند؟ این خیلی مساله مهمیه که میتونه زندگی تون رو به چالش بکشونه...

اگر همسرتون موافق مادرشون باشند و تو تیم ایشون، شما هم بخواین زندگی تون رو حفظ کنید حالا حالا ها باید کوتاه بیایید و سیاست به خرج بدید، ولی اگر با شما موافق هستند و صحبت های مادر روشون کارگر نیست، بهتره که یک بار برای همیشه بفرمایید که نمی تونید بنا به درخواست مادرهمسر رفتار کنید.

زمانی رو که در این وب سایت صرف تعاملات اجتماعی می کنم، زکات دانش و تجربه ای هست که در طول سال ها جمع آوری کردم و امیدوارم برای دیگران مفید باشه.        امیدوار هستم و توکلم به خداوند هست که صحبت نسنجیده ای نکنم که باعث آزرده شدن کسی بشه و اگر خدای نکرده چنین حرفی زدم، بدونید که هدفمند و آگاهانه نبوده و من رو به بزرگواری خودتون ببخشید.            لطفا اگر کامنت من برای شما مفید هست، برای ظهور حضرت صاحب الامر (عج)، شادی روح مادرم و سلامتی دخترکم یک صلوات مرحمت بفرمایید.
خب رویکرد همسرتون چی هست وقتی مادرشون این کارها رو می کنند؟ این خیلی مساله مهمیه که میتونه زندگی تون ...

ب شوهرم گغتم ،موافق حرفم بود 

اما گفت خودت زنگ بزن بهش بگو، کلا دمدمی مزاج شوهرم 

با من باشه حرف منو قبول داره، اونجا باشه مادرش قانعش میکنه

ب شوهرم گغتم ،موافق حرفم بود  اما گفت خودت زنگ بزن بهش بگو، کلا دمدمی مزاج شوهرم  با من ...


پس شما خیلی دوستانه اما جدی با مادرهمسرتون صحبت کنید و بفرمایید که با پسرشون هم مطرح کردید و این نظر هر دو شماست

البته اگر حضوری و در حضور همسر صحبت کنید بهتر هست

ضمنا به نظر میرسه بهتره پای همسرتون رو به بحث های زنونه نکشونید که ایشون گیر میفته بین شما دو نفر و ممکنه مادرشون با اشک و زاری ایشون رو به سمت خودشون بکشونند و زندگی تون به سمت و سوی غیر جالبی بره

باید محکم و قوی و آروم باشید و پای حرف تون با لبخند و محکم بمونید دوست من، این بار اگر صحبت کنید و مادرشون به نحوی حرفش رو به کرسی بشونه دیگه میشه یک رویه که تا سال ها اذیت تون میکنه...

زمانی رو که در این وب سایت صرف تعاملات اجتماعی می کنم، زکات دانش و تجربه ای هست که در طول سال ها جمع آوری کردم و امیدوارم برای دیگران مفید باشه.        امیدوار هستم و توکلم به خداوند هست که صحبت نسنجیده ای نکنم که باعث آزرده شدن کسی بشه و اگر خدای نکرده چنین حرفی زدم، بدونید که هدفمند و آگاهانه نبوده و من رو به بزرگواری خودتون ببخشید.            لطفا اگر کامنت من برای شما مفید هست، برای ظهور حضرت صاحب الامر (عج)، شادی روح مادرم و سلامتی دخترکم یک صلوات مرحمت بفرمایید.
پس شما خیلی دوستانه اما جدی با مادرهمسرتون صحبت کنید و بفرمایید که با پسرشون هم مطرح کردید و این نظر ...

دقیقا مرسی واقعا 

حرفاتون خیلی منطقی بود، منتظر میشم تا مادرش مسئله مطرح کنه و صریح و با احترام حرفم میزنن 

بنظر شما چی بگم؟ مثلا بگم رسم نداریم 

دقیقا مرسی واقعا  حرفاتون خیلی منطقی بود، منتظر میشم تا مادرش مسئله مطرح کنه و صریح و با احترا ...


اینکه چی بگید رو من واقعا نمیتونم بگم چون مادرشون رو نمی شناسم، اگر ایشون آدم منطقی و موجهی باشه اینکه بفرمایید رسم نداریم شاید خوب باشه و بپذیرند، اما اگر بی منطق و خاله زنک باشند خب گفتن این حرف میتونه آغاز یک ماجرای طولانی بشه که بهتره واردش نشین...


اگر مادرتون آدم با درایت و سیاستی هستند (و بعدا از این حرف ها داستان درست نمی کنند و معمولا میدونن تو موقعیت های خاص چطور باید رفتار کنند) بهتره از ایشون مشورت بگیرید.

در غیر اینصورت شاید لازم باشه باز هم تاپیک بزنید و این بار بپرسید که گفتن چه حرفی میتونه کمترین تنش رو ایجاد کنه...


تنها چیزی که به قطع میتونم بهتون بگم اینه که؛

طوری رفتار کنید که کمترین تنش ایجاد بشه، یادتون باشه همسرتون رو مادر تربیت کرده و زحمتش رو کشیده و نباید بین شما و ایشون گیر بیفته، حتی اگر حق رو به شما بده دل مادرش میشکنه خدای نکرده و آهش دامن گیر شما میشه.

خیلی با ملایمت، مهربانی اما قاطعیت

باید خیلی فکر کنید، خیلی برنامه بچینید، واکنش ها رو پیش بینی کنید.


اگر مادر همسرتون اهل دعوا و برخورد های تند هستند (مشابه مادرهمسرمن) شاید لازم باشه فعلا که ابتدای زندگی هست هم کوتاه بیایید تا بعدا ارام ارام حرف تون به کرسی بشینه، ولی این رو به همسرتون مدام بگید که بخاطر علاقه به ایشون این کار رو کردید

منظورم اینه که راهکار همیشه مقاومت نیست، گاهی نرمش در کوتاه مدت بهتره، خصوصا در اوایل زندگی


من الان حرفم به صورت کامل به کرسی نشسته، اما هفده هجده سال گذشته و با اینکه همسرم هرگز به حرف مادرشون نبودند جلوی ایشون کوتاه اومدم، هنوز هم میام گاهی، دیگه زندگی همینه، معادله همیشه برد نیست عزیزدل...

زمانی رو که در این وب سایت صرف تعاملات اجتماعی می کنم، زکات دانش و تجربه ای هست که در طول سال ها جمع آوری کردم و امیدوارم برای دیگران مفید باشه.        امیدوار هستم و توکلم به خداوند هست که صحبت نسنجیده ای نکنم که باعث آزرده شدن کسی بشه و اگر خدای نکرده چنین حرفی زدم، بدونید که هدفمند و آگاهانه نبوده و من رو به بزرگواری خودتون ببخشید.            لطفا اگر کامنت من برای شما مفید هست، برای ظهور حضرت صاحب الامر (عج)، شادی روح مادرم و سلامتی دخترکم یک صلوات مرحمت بفرمایید.
اینکه چی بگید رو من واقعا نمیتونم بگم چون مادرشون رو نمی شناسم، اگر ایشون آدم منطقی و موجهی باشه این ...

مادرش اصلا منطقی نیست و داستان می‌سازه و همیشه مجبورن میکنه کوتاه بیام بخاطر زندگی و کاری که مطابق میلش انجام بدم 

اما خب خودم چی؟ همیشه مجبورم کاری کنم که بقیه دوست دارن، مادرم هم زن ساده ای هست کمکی نمیتونه بهم بکنه 

اما هربار که کوتاه میام، مادر همسرم خواسته جدیدی داره، مثال میزنم 1 ساله اومدم خونم 6 بار اومده خونم، میره مسافرت دستور میده که برا پسر ش ک خونه ست غذا بپزم 

من دارم کم کم جلوش قاطعیت نشون میدم واز نقش قربانی بازی در میام 

اما حالم واقعا خرابه و همش حرص و جوش 

یه روز آسوده نداریم

مادرش اصلا منطقی نیست و داستان می‌سازه و همیشه مجبورن میکنه کوتاه بیام بخاطر زندگی و کاری که مطابق م ...


من خیلی شما رو درک میکنم چون مادرهمسر بنده هم همین شرایط رو دارند، اما خب راهی که من رفتم رو شما نرید، اعصاب تون رو خورد نکنید و به خودتون برای اصلاح این وضعیت زمان بدید.

یعنی هر بار یک خورده از زیر بار صحبت شون بیایید بیرون، نه اینکه یک دفعه انقلاب کنید که خدای نکرده زندگی تون هم به تیرگی کشیده بشه.

این رو هم بگم که خیلی از مادر همسرها همین هستند، یعنی دلشون میخواد زندگی پسرشون تحت اشراف اون ها هدایت بشه

شما هم خیلی با سیاست باید جلوی ایشون رفتار کنید، همسرتون رو قاطی بازی نکنید و یادتون باشه اشک و گریه و زاری و آه و ناله شما رو یک زن ضعیف و ناتوان جلوه میده و اون رو به سمت خارج از خونه میکشونه

خیلی خوشحال و با احترام به مادرش باشید و بگید که حرف مادرش مهمه ولی تا جایی که حریم و احترام و زندگی تون زیر سوال نره

تا وقتی شما قوی و شاد باشید و سکان زندگی دست تون باشه همسرتون کنار شماست (اگر وابستگی ناسالم به مادر نداشته باشه)

پس این بار شاید بد نباشه برید دیدن ایشون و با مهربانی بفرمایید که رسم ندارید و این کار رو انجام نمیدین. اگر میشه نذارین همسرتون تا اطلاع ثانوی با مادرشون تنها باشند که مغزشون شست و شو بشه. 


من درک میکنم کاملا شما رو، فقط خواهرانه بهتون میگم که بیرون اومدن از زیر سلطه این مادر بدون جنگ و ناراحتی، نیاز به زمان داره و سیاست و درایت

مثلا میشه به مادرشون بفرمایید که اقوام بیان منزل شما من هم میام کمک تون، ولی خب چون رسم نداریم به من بی احترامی میشه که بیان منزل ما وقتی ما پاگشا نشدیم....بفرمایید شما که راضی نمیشین به من بی احترامی بشه؟

باز هم اینکه ایشون چقدر حاشیه درست کنه بستگی به شخصیت و شعور باطنیش داره


زمانی رو که در این وب سایت صرف تعاملات اجتماعی می کنم، زکات دانش و تجربه ای هست که در طول سال ها جمع آوری کردم و امیدوارم برای دیگران مفید باشه.        امیدوار هستم و توکلم به خداوند هست که صحبت نسنجیده ای نکنم که باعث آزرده شدن کسی بشه و اگر خدای نکرده چنین حرفی زدم، بدونید که هدفمند و آگاهانه نبوده و من رو به بزرگواری خودتون ببخشید.            لطفا اگر کامنت من برای شما مفید هست، برای ظهور حضرت صاحب الامر (عج)، شادی روح مادرم و سلامتی دخترکم یک صلوات مرحمت بفرمایید.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز