وایی چند بارم برای ما اتفاق افتاد.
یبار یه سگ سیاه دم خونه عمم بود ماباهم همسایه ایم فکر کردم کیسه زبالست نزدیک پامو بذارم روش دیدم سگه.بی صاحابم بود بردن دادنش به یکی که کشاورز بود وگوسفندم داشت.ولی چون تواون مدتی که توکوچه بود عموم دامپزشکه براش گوشت میاورد میخورد اینم باز دوباره فرار کرده بود این همه راه و باز اومد ودوباره بردن دادنش یکی دیگه که کلا بردنش یه شهر دیگه.
باز الان یه سگ کرمی رنگ وبازم بی صاحابه توی کوچه وله کاری نداره ولی ما خانوادگی میترسیم.
یبارم دوتا دختر از اتباع قلاده سگشونو ول کردن و ول دادن تو دستو پای مامان من.بیشعورا.مامانم سنش بالاست به شدت میترسه.پاشم درد میکنه.
وبدترینش.یبار رفتیم مسافرت با ماشین خودمون بابامو شوهر عمم رفتن یه معازه دیگه من اومدم برم تو پارک اب بخرم حس کردم یکی چادرو گرفته وپاش خیلی نزدیکه فکر کردم داداشمه.یهو دیدم داداشم(۲۴سالشه)ازین طرف میاد دستمو میگیره ومیگه فرار کن میدونست میترسم برگشتم دیدم یه سگ به اندازه هیکل خودم بود چسبیده بود بهم اونم باز ازهمین سگای ولگرد بود😭😭