دخترخاله ی من مادرشوهرش خیلی بدجنس بود اذیتش میکرد آخرش افتاد مرد هیچکی باور نمی‌کرد حتی نتونست یه حلالیت از دخترخالم بگیره.دخترخالم از فکروخیال سرش همش میلرزیداعصابش ضعیف شده بودبخدا فکروخیال وحرص خوردن ب ضرر خود آدمه بجهنم این دنیا هم خوش باشن اون دنیا چجوری جواب میخان بدن
ب موقعش خدا خودش دستشونو رو میکنه
منم خیلی اذیتم کردن و اخرین بارم مادرشوهرم کلی دروغ در موردم گفت که اخرم خودش خراب شد و لو رفت
خواهر از نظر من بهش چیزی نگو با خانوادشم رفتوآمد نکن ممکنه با خودت بد بشه
ببین عزیزم، وقتی که میبینه تو‌گارد گرفتی و فقط بدیشونو میگی،اونم از اونطرف برعکس حرفاتو‌میبینه، از شما دور میشه نه خونوادش
راه حل:از این به بعد بهش نشون بده که با خونوادش مشکلی نداری،چند بارم تعریف کن ازشون،خودتو مشوق برا رفتن خچنشون نشون بده،بعد از یه مدت وقتی میبینه تو‌چقد دوسشون داری و احترام میذاری،هر چی بگی قبوله براش ...
وقتی حرکتی دیدی ازشون دعوا و سروصدا راه ننداز,مثلا بگو من مامان جونو چقد دوس دارم اصلا انتظار فلان حرکتو ازش نداشتم ،اونم چون میدونه دوسش داری باور میکنه
فقط باید یه مدتی جز خوبی هیچی نگی که باور کنه
عزیزم اونا خانواده اشن مطمئن باش اونا از تو براش عزیزترن به زبون نمیاره ولی واقعیت امر همینیه که بهت میگم خانوادش اونو دوست دارن تو رو دوس ندارن از تو بدشون میاد اونم اینو میدونه واسه همینم زیاد بهت اهمیت نمیده ولش کن حرص نخور رفت و آمدتو محدود کن با اونا
