عیدی برام ب زور آوردن

پارسال که تازه عروس بودم فقط روز زن برای یه گردبند آوردن فکر من ما آنقدر رسم دازیم طلا لباس گل شیرینی ولی مواد غذایی نه 

نوروز گفتن کرونا هیچی نگفتم 

فطر یه مانتو ۱۸۰ که من وقتی قیمت دیدم روش شاخ در آوردم از کجا تونستن اینو گیر بیارن من ارزون ترین مانتو که خریده بودم ۵۰۰ تومن بودن هیچی نگفتم 

عید قربون یه شاخه کل با دوتا مانتو پیر زنی بازم هیچی نگفتم 

شب یلدا بود که ۶۰ روز بود قهر بودم بازم هیچی غلطی نکرردن 

منم باتوما به این خساست ها و موارد دیگه دارم ازشون حدا میشم من طلا ندیده یا لباس ندیده نبودم تو دوران مجردیم فقط تک دستی که دستم بود کلی پولش بود ولی اینا بی حرمتی اینا چراغ خطر برای فردا زندگی مشترک که بخاد همین غلطا تکرار کنه 

بله دو سال 

ببین بشین با شوهرت سنگاتون رو وا بکن.

مسلما این چیزها ارزش نداره زندگیت بهم بخوره.

اگر دوستش داری و دوستت داره ، از چیزهایی ک واقعا سرنوشت ساز نیست توی رابطتتون بگذرین.

ولی اگر مشکل حاد دارین با هم ، حتما الان بفهمین خیلی بهتر از چند سال دیگس.

پدرشوهرم طبقه بالای خونشو ساخت که مابریم اونجا من اصلا زیر بار نرفتم بااینکه فقط خودش تنها بودچون اخلاق همسرم باپدرش جورنیست خداروشکرخداصداموشنیدخونه خریدیم ولی سرخونه خریدن خیلی اذیت شدم خیلی منت و حرف تحمل کردم تاهمین حالاش

وای خدا از دست این مراسما ما هم امروز داداشم بحثش شده بود با خانمش سر همین عیدی آوردانا تا ی ساعت پیش خونمون بود داشت حرف میزد مغزم ترکید . یکم سخت نگیرید بچه ها همونطور که دوست ندارید بعدا سر جهیزیه و ... خانواده داماد دخالت کنن انقد سر عیدی که میارن دودوتا چهارتا نکنید. ارزش شما به ی کادو و ... نیست  

چون اخلاق منو میدونه و خودش هم نمیتونه با پدرش بسازه مجبوربود

بابا تو که از من هم حساستری بی خیال باش یه کم

بخدا بابام عید میخرید تابستون میخرید عروس برام میخرید یعنی هیچ وقت نمیذاشت غصه اینجور چیزا داشته باشم جون دختر آخری بودم بابا من هنوزم که هنوز بعد ۳۰ سال عید به عید برای مامانم طلا میخره میگه زن باید براش ارزش قال شد ولی اینا منو خیلی خورد کردن من مانتو همیشه جلو باشه دخترونع میپوشیدم اینا میرفتن میگشتن مانتو جلو بسته بخر وییی لباس هاشو که میخاستم جمع کنم بریزم دوز داشت حالم بهم میخورد حاضر نبودم هیچ وقت اینارو بپوشم منم بابام همیشه میگفن هیچی نگو خودم همه چی برام میخرم خودش روم نمیشد چیزی بگم به مامانم پول میداد که بده بهم ولی اینا حتی یاد این اشغالشون نداده بودم بابد به زنت ماهی پول بدی خمش تقصیر مامان باباش بود جون پسره سنش کم بود این اخریا مسخره بازی در اورذه بوده ۴ ماه بی دلیل ول کرد رفت خانواده اشغالش هم پشت منم خانواده منو سر راه نیاوردن که وکیل گرفتن طلاقم بگیره خیلی چیزا عجیبی خیلی با ما تفاوت فرهنگی ......

فقط میتونم بگم اگه واقعا دوستش داری و نمیتونی بدون اون ادامه بدی کوتاه بیا که عذاب نکشی ولی اگه دوستش نداری به هیچ چی نگاه نکن غصه خوردن خانوادت هم یه ماهه تموم میشه جداشو چون بااین اوصافی که گفتی اگه دوستش هم نداشته باشی هیچ توجیه عقلانی نداره ادامه بدی