جلو خودشون بگو به شوهرت
ک نگن بعدا خبرچینی کرد
راحت جلو خودشون بگو
مثلا یگو عزیزم مادرت میگه ب بچه باید دوچرخه بخره مادرم منم گفتم مگه ما فقیریم ماشالله شوهرم انقدر قوی و قدرتمنده ک نیاز ب هیچکس نداره خودش همچی میخره بعدم بگو مرسی مادرجون همچین پسری تربیت کردین ک نیاز ب کسی نداریم مثل بقیه هرچند ک مامانم بنده خدا خیلی خرج کرد طلا گرفته ک تو فامیل هیچکس نگرفته الهی قربوش بشم
اینجوری هم خبردادی ب شوهرت
هم تعریف کردی از هر دو طرف
هم خوبی کردن مادرت رو گفتی و....
من رفتم با خانواده دوست پسرم بیرون همشون خیلی مودبن یه فامیلی دارن زنش خوبه ولی یکم بی ادبه و شوخی های بد میکنت
داشتیم هالای میرفتیم نمیدونم میدونی چیه یا ن
تو هالای دستمال دستشون میگیرن این خانمه کنار من بود اروم گفت شورتتو در بیار بده علبرضا باهاش برقصه😂😂😂😂 اخه این چ حرفیه
من بعدا ب علیرضا گفتم گفت پرا اون لحظه بهم نگفتی ابروشو ببرم میخاست بره دعوا کنه گفتم ول کن تروخدا😂 ارومش کردم
ولی اون لحظه گفتم جان؟؟؟ فکر کرد نشنیدم دوباره تکرار کرد بعد اروم و مصنوعی خندیدم و پنج ثانیه بعد رفتم از پیشش