2777
2789
عنوان

خانوما با سیاست بیاین

| مشاهده متن کامل بحث + 601 بازدید | 44 پست
خوچرابهش نمیگی بدبخت نباش سوارت میشن


خیلی دوست دارم بگم تو ساختن خونمونم  خیلی دخالت میکنن

میگن ما اگه جای تو بودیم یه اتاق درست میکردیم می رفتیم تو

میگم خونمون نیم پلوت  مکه میشه پایین درست کنم بالا ن 

نمیفهمن تا فردا بگو 

دوباره این حرفو میزنن 

اون سری دعوام  شد سر اینکه خواهرشوهرم شنید ما میخواستیم بریم؟ مسافرت نمیدونی چیکار کرد ک اره  شما خونه نمیسازین  برین بیرون 

خواهرم همش دعوام  میکنه نزار بی احترامی کنن

منم تهش گفتم چرا اینجوری میکنی 

خستم انقدر یهو داغ دلم تازه شد

بنظر من نخریدن اون بنده خدارو نگو ولی طوری بگیو و صحبت کن که هم بکوبی تو چشمشون کارایی که مادرت کرده هم اینکه بهش بفهمونی دخالت نکنه و وظیفه مادرشما نیست.

اما حتما حتما کارایی که مادرت انجام داده رو به رخش بکش و بگو میتونست طلا نخره دوچرخه بخره یا بجای پول دادن واسه زمین وخونه ساختن که معمولا مادرشوهر میده نه مادرزن ،دوچرخه بخره . اما نخواست چیز کم بخره بس که دست ودلبازه. و بعدشم بگید که مسائل زندگی هرکسی به خودش ربط داره.

اگر هم خواهرشوهرت بچه داره ومیدونی مادرشوهرت براش دوچرخه نخریده به روشون بیار

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

چرا باید بگی وگرنه باید یه عمر این جفنگیاتو تحمل کنی ،چرا یکم جسارت به خرج نمیدین برای ارامش زندگیتو ...

چیکار کنم تو بگو شوهر من وابسته به خانواده شه 

میدونی مشکل من چیه نمیخوام آدم بد باشم 

هرچی اونا بد باشن تهش میگن عروس بده این همه بهش خوبی کردیم اینجوری کرد

بخدا مادر یه حرف زد به عروسمون که چرا شوهرت کمک بابا نرفت عروسمون رفت به داداشم گفت داداشم اومد کلی دعوا 

مامانم میخواست  با عروسمون دعوا کنه

انقدر منو خواهرم گفتین مامان تو مقصدی نگو 

هیچی نگفت مامان من ک حتما حرفاشو میزنه

ما چرا اینجوریم بخدا  هنوز به عروسمون هیچی نگفتیم

لطف مکرر میشه حق مسلم. مادرت لطف مکرر کرده. فقط خداکنه شوهرت قدرشناس باشه . 

شوهرم خوبه همه کار برام میکنه

مادرشوهرم اینا همش زنگ میزنن بیا خونه ما بیا انقدر میگن که نمیتونی نری 

خدا کنه بتونم روابط کم کنم

اخه من توشهرشون غریبم بعد بت خونخ مامانم چهل دقیقه  راهه  

بعد جایی کار داشته باشم مادرشوهرم بچه نگه میداره 

روم نمیشه

بنظر من نخریدن اون بنده خدارو نگو ولی طوری بگیو و صحبت کن که هم بکوبی تو چشمشون کارایی که مادرت کرده ...

ن مطلقه 

اخه اونو هر دقیقه میگه مجبورم بگم اون مگه اینارو خرید 

چیکار کنم تو بگو شوهر من وابسته به خانواده شه  میدونی مشکل من چیه نمیخوام آدم بد باشم  ه ...


میدونم چی میگی ،بعضی وقتا هرچیم خوب باشی اخرش میگن بده تویی،ولی واقعا خوشم نمیاد زنا همش کوتاه بیان


متاسفانه یه فرهنگ لقه تو جامعه ها ،که باید عروسو چزوند ویا به خانواده شوهر رو ندیمو ...

اگر درمیان درد رشد نکنی،درد رشد خواهد کرد🌱🍊
میدونم چی میگی ،بعضی وقتا هرچیم خوب باشی اخرش میگن بده تویی،ولی واقعا خوشم نمیاد زنا همش کوتاه بیان ...

با من خوبن وای این دخالتا  باعث میشه خوبی هاشون دیگ به چشم نیاد

همش فکر میکنم خوبی میکنن که تو زندگیم دخالت کنن

مستقیم نگوتوی حرفاتوایناروبه گوشش بزن،درموردخریددوچرخه هم بگومن ادمی نیستم که ازبقیه تقلیدکنم ان شاالله اگرمادرم خودش صلاح دیدمیخره 

لطفالایک نکنید،ممنون
اصلا پیش شوهرم نمیگن بعد که حرفاشونو  زدن انتظار دارن به شوهرم نگن میگن اره الان می ره به شوهر ...

جلو خودشون بگو به شوهرت 

ک نگن بعدا خبرچینی کرد 

راحت جلو خودشون بگو 

مثلا یگو عزیزم مادرت میگه ب بچه باید دوچرخه بخره مادرم منم گفتم مگه ما فقیریم  ماشالله شوهرم انقدر قوی  و قدرتمنده ک نیاز ب هیچکس نداره خودش همچی میخره بعدم بگو مرسی مادرجون همچین پسری تربیت کردین ک نیاز ب کسی نداریم مثل بقیه هرچند ک مامانم بنده خدا خیلی خرج کرد طلا گرفته ک تو فامیل هیچکس نگرفته الهی قربوش بشم 

اینجوری هم خبردادی ب شوهرت 

هم تعریف کردی از هر دو طرف 

هم خوبی کردن مادرت رو گفتی و....

من رفتم با خانواده دوست پسرم بیرون  همشون خیلی مودبن یه فامیلی دارن زنش خوبه ولی یکم بی ادبه و شوخی های بد میکنت 

داشتیم هالای میرفتیم نمیدونم میدونی چیه یا ن 

تو هالای دستمال دستشون میگیرن این خانمه کنار من بود  اروم گفت شورتتو در بیار بده علبرضا باهاش برقصه😂😂😂😂 اخه این چ حرفیه 

من بعدا ب علیرضا گفتم گفت پرا اون لحظه بهم نگفتی ابروشو ببرم میخاست بره دعوا کنه گفتم ول کن تروخدا😂  ارومش کردم

ولی اون لحظه گفتم جان؟؟؟ فکر کرد نشنیدم دوباره تکرار کرد بعد اروم و مصنوعی خندیدم و پنج ثانیه بعد رفتم از پیشش 



شوهرم خوبه همه کار برام میکنه مادرشوهرم اینا همش زنگ میزنن بیا خونه ما بیا انقدر میگن که نمیتونی نر ...

عزیزم بنظرم این مشکلت رو برو پیش مشاور خوب وخبره تا باسیاست بتونی دخالتاشدن رو کم کنی

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792