بچه که بودم مادرم یه دوستی داشت که بجه نداشت کلی عروسک داشت هروقت میرفتم خونه ش میگفتم چقدر خسیس عروسکاشو نمیده من بازی کنم ... وقتی بچه نداره چرا عروسک باید داشته باشه... بزرگ که شدم مهر مادری که افتاد به دلم فهمیدم یعنی چی گ..ااالان خودم کلی لباس بجه گونه دارم نوزادی ... تک تکشو به امید اینکه ماه بعد ماه بعد باردارم میخریدم اما نشد و هر ماه باخون و خبر بد روبرو شدم