این مادرشوهر منه
نامزدی میرفتم اونجا میگفت رختخواب دخترمو جمع کن کمرش درد میکنه.غذا درست کن اون بلد نیست.ملحفه بشور و بدوز من حوصلم نمیگیره .منم دیدم کارایی که خونه بابام نکردم این ازم انتظار داره گفتم من هیچ کاری بلد نیستم اینقدر دیر رفتم خونشو زود برگشتم و فس فس کردم موقع کار که فهمید من این کاره نیستم
اصلاحالیش نیست میگم من یه سقط داشتم من نمیتونمکوچه جاروکنم میگن بایدبری به خداکمردردمیکنه هی میگیره ول میکنه
عروس آورده یا کلفت ؟؟؟
چرا به فکر خودت نیستی، خانوادت مادر یا پدرت هستند؟
خانوادت چطور اجازه میدن کار کنی؟
خواهر من کار هم نکرده بود ولی دکتر گفت بچش اومده پایین احتمال سقط داره بابام ن یه بلوایی به پا کرد به دامادمون گفت حق نداری ببریش خونتون باید بمونه جلو چشم من که تکون بخوره
پنج تادخترداره هیچ کدومشون پیش مادرشوهرنیستن تماتوقع دارن من مثل خرکارکنم براشون
[QUOTE=187285303]خدازمادرش نگذره هی اعصاب خوردمیکنه به خداهیچ وقت حلالش نمیکنم [/QUOTE
همین رو توی روش بگو
بگو نمیگذرم ازت . به این کارات ادامه بدی ساکت نمیمونم .
بنظرم برو قهر تا بابات تکلیفت رو معلوم کنه .
بگو بچه ام نیاز ب محیط سالم داره .
بخدا منم یادمه مامانم برای مادربزرگم کار میکرد . همیشه ناراحت بودم . هیچوقت نمیتونم مامان بزرگم رو دوست داشته باشم .
واقعا خودمو مامانم با هم آسیب دیدیم . من روحی مامانم روحی و جسمی
. تو نکن
[QUOTE=187286131]خیلی ساده ای میترسی کارنکنی شوهرتو ازدست بدی[/QUOTهمش دعواراه میندازن همش غرمیزنن که من کارنمیکنم
باشه ولش کن.فقط با سیاست رفتار کن.دعوا کردن و حرف زدن فایده نداره.شوهرت که زنگ میزنه و حالت رو می‌پرسه خودتو مریض نشون بده و با بی حالی بگو حالت بده حتی نمیتونی پاشی غذا درست کنی.بهش بگو از بیرون غذا بیاره.اومد خونه براش ناز کن.بذار چند روز خونه ت بهم ریخته باشه.بهش بگو ببردت دکتر که انقد بی حال و حوصله آیی ببینه واسه چیه.دور از جون بگو شاید کرونا باشه
بعضی موقع ارزوی مرگشومیکنم که انقدرزندگیموجهنم کرده
