نه عزیزم این دعا نویسا الکی هستن. شما رو به درگاه خدا بیار اگر گرهی هست خودش باز میکنه.
ببین منم به خاطر حرف مردم و نیاز جنسی و فرار از تنهایی ازدواج کردم. اتفاقا شوهرمم از نظر بقیه بدون عیبه ولی خب یخورده خسیسه. من صبر میکنم قابل تحمله در عوضش آبروم حفظه. ولی بازم بی محبتی هایی داره که واقعا سخته.من تو ارزوی یه تنوعم مثلا یه بیرون رفتن که بریم رستوران. نیاز عاطفی و جنسی طبیعی میشه و قبل ازدواج اونقد بزرگش میکنیم بعد از یکی دو سال برامن یکی که الان نباشه هم نبوده . نیاز عاطفی من رو مادر پرکشیده ام و پدرم به بهترین نحو برآورده میکردن. دریغ که ارزوی شوهر مانع از دیدن اون محبتا می شد😭😭
عزیزمم منم تو مجردی خیلی به مسایل جنسی فک میکردم و مدتی افسرده بودم و مادر نازنینم سر غصه ما دق کرد.کاش و ای کاش که هرگز اینقد به خاطر ازدواج افسرده نمیشد کاش اون بود و من با تقوا و باصبر مجرد تا اخر عمر نوکریشو میکردم. الان با وجود یه زندگی نسبتا خوب تمام روز در حسرت نگاه غمگین مادرمم😭😭 کاش من به جاش میمردم