منو شوهرم چن ماهه اختلاف شدید داریم قهریم ولی تو ی خونه زندکی می کنیم،امسال بعد سال تخویل ک خاستم مث هرسال بریمپیش خانواده هامون باهام نیوند خونه ی مادرم گفت من نمیام اونجا، منم خودم تنها رفتم، ولی بجاش منم خونه ی مامانش نرفتم، الان مامانش پیام داده ک فردا شب تولد دارن برای شام گفت بیا، ب نظرتون باید برم یا ن؟ اگ برم خودمو کوچیکمی کنم یا احترام میزارم؟
از اونی که روزی ده بار میگفت دورت بگردم چخبر؟! هنوز داره میگرده یا تو اولین خروجی پیچید به بازی؟!:) گاهی اوقات حسرتِ تکرار یک لحظه،دیوانه کنندهترین حس دنیاست🥲
بستگی داره به مادرشوهرت..وقتی خودش به شما پیام داده و دعوتت کرده ینی براش مهم بودی و ارزش قائل شده..میتونست به پسرشبگه و تمووم
🌹 "رَبِّ هَب لی مِن لَدُنکَ ذرِّیَّه طیِّبه انَّکَ سمیع الدعاء" 🌹 من به دستای خدا خیره شدم معجزه کرد😍😍خدایا شکرت برای این معجزه،،هزاااااار بار شکرت،، بعد از نه سال و پنج ماه انتظار و تلاش ۹۹/۸/۲۴ ازمایش بارداری م مثبت شد،،،۹۹/۹/۱۵رفتم سونوگرافی و به لطف خدا قلب میوه ی دلم تشکیل شده بود،،۹۹/۱۰/۱۷ هم صدای قلبشو شنیدم و با چشمای لبریز از اشک شوق از خدا خواستم که همه ی اونایی که منتظرن این لحظه رو بچشن و این اشک شوقو بریزن،،اینارو نوشتم تا اونایی که عین خودم منتظرن،،امضامو بخونن و امیدوار بشن به ادامه ی مسیر،،به مسیری ک سخته ولی وقتی صدای قلب بچتو میشنوی تمام اون سختیا رنگ میبازن،،،محتاج دعاتون هستم و دعاگوی همه منتظرا،،خدایا بازم شکرت به عدد تپش های قلبم شکرررررررر،،رب هب لنا من لدنک ذریة طیبة انک سمیع الدعاء،،اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم