مادر شوهرم در شرف طلاقه ...میاد از جمعه تا جمعه هفته بعد خونمون بعد. دو روز نمیاد دوباره میاد یه هفته میمونه ما هم خونمون کوچیکه و ی اتاق داریم کلا اون دوروزم اینقد خسته هستم نمیتونم از جام تکون بخورم با یه بچه 6 ماهه هی بشور و بپز ..شوهرمم اصلا انگار منو نمیبینه همش میگه مامانم بهم توجه نمیکنه ...اصلا پیشمم نمیخوابه خسته شدم 😞😞😞😞😞😞
😣
نمیدونم چی بگم اخه من و مادر شوهر باهم راحتیم
مادرش پناهی جز شما نداره والا مطمعن باش نمیومد این روزا تموم میشه بالخره ناراحتن تو هم راحت باش انگار مادرته
شوهرت میگه مامانم بهم توجه نمیکنه؟
پیشم نمیخوابه؟
یا شما الان نقطه و فاصله نذاشتی😏
حق داری من باشم می گفتم چندتا بچه اند؟
مثلا اگه عصبی و‌خسته بودم از کارای بچه ام اون نصیحتم میکرد
تا اینکه یبار گفتم کاش بچه رو ازم دور کنی تا اروم بشم اینجوری سر بچه ام خالی نمیشه بیشتر ب اینکار نیاز دارم تا نصیحت
از اون موقع ن تنها بچه من هر بچه ای مادرش خسته کنه ی چند دقیقه میبردش سرگرمش میکنه
اسی اگر همین چند روز تحمل کن به شوهرت بگو برام سخته ولی بخاطرت تحمل میکنم البته اگر زمان محدودی قرار بمونه
خونم کوچیک ۵۰ متریه یه اتاق.اونم وسایل خودمونو بچمونو گذاشتیم در حده ۴ متر خالیه .الان مادرشوهرم خونمونه که پذیراییم کلا ۲۰ متره دورش اسباب و اساسیه به اندازه ۶ متر خالیه وسط اونم رخته خواب پهن کردم اون اونطرف خوابیده من و شوهرمم و بچمم بغل هم اینطرف .
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
47 ثانیه پیش
48 ثانیه پیش
48 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز