ن فقط تو فیلما
ی خاطره تعریف کنم؟
من با همسرم قبل ازدواج واس اشنایی حرف می زدیم خاطره بابام رو تعریف کردم که قبلا میخاسته با ی خانم ازدواج کنه میره میبینه خیلی بی حجابه و منصرف میشه باباش نمیزاره نه بگه یواشکی شناسنامشو ورمی داره فرار میکنه .من واس خنده واسش تعریف کردم اینم ترسیده که من منصرف شده باشم و کم کم بخام بهش بگم وقتی قرار شد بریم محضر هی میپرسید واقعا راضی هستی عقد کنیم روز عقد از صبج ساعت ۷ منو برد بیرون نیم ساعت مونده ب وقت محضر اورد خونمون خودشم دم در کشیک میداد من نمی دونستم واس چیه بعدا اعتراف کرد میترسیده فرار کنم نیام محضر ابروش بره و هم اقا عاشقم بوده ومی ترسیده بهم نرسیم😅😆😂😂😂😋
[QUOTE=179336627]روز منظورمه[/QUOTEفک کنم۳ عصر
اره ولی نه رو من نگفتم بابام گفت نه منتفیه
آره خاله بابام قدیما راضی نبوده بدن پسر عموش داد میزده من نمیخوام ولی به زور عقد کردن بله عروس هم زن داداش داده گفته آره عروس راضیه اونم گریه میکرده
