ارین رو وقتی رفت یه مدت خونه مادربزرگش بمونه . تنها بود از گوشی داییش آیدی آرین رو برداشت و بهش پی ام داد و کم کم بهم علاقمند شدن
اما بعدش آرین سربازی رفت و کم کم بهش بی محلی میکرد و خیانت کرد و آنید هم فهمید و تموم کرد اما آرین هرچقدر التماس و گریه کرد ایشون برنگشتن .
آرین از فامیل های دورشون بودن و فوتبالیست دروازه بان بودن