خب دختر خوب چیکار به اونا داری ...فکر کن شوهرت یتیمه بی خانوادس ...اونا رو بیخیال تازه میگی بچم نه عمه میشناسه نه عمو چه بهتر ولش کن اگه خانوادت خوبن با خانواده خودت برو بیا و دوست خانوادگی پیدا کنین برین بیاین والا اگه اصلا تو و شوهرت و بچهات مگه چی کم دارین خانوادگی تفریح کنین و شاد باشین نیازی به کسی نداشته باش هیچوقت ...اگه حالا باهات خوب بودن دقیقه به دقیقه فضولی و به هم ریزی میکردن خوب بود!!!بیخیال
به زوووورررر میبرتم اصلا دوس ندارم برم وقتی بی احترامی میبینم حتی بچه هامم ازشون متنفرن اینقدر از این بیشعور بازیا درآوردن
شوهر من خواهر و خواهر زادشو میپرسته هرچقدر این به اونا علاقه داره من نفرت دارم
نمیدونم چرا گاهی آدما عوض میشن.من که چیزی نمیگم چون حوصله ی بحث ندارم وقتی دوست ندارن رفت وآمد کنن من نمیتونم مجبورشون کنم.خودشون اینجوری دوست داشتن ومنم احساسم رو نسبت بهشون ازدست دادم وسرد شدم.الانم بخوان ارتباط داشته باشن هیچوقت اون رابطه گرم وصمیمی نیست.
رفت و امد زياد خوب نيست قبول دارم ولي سالي يكبار چه اشكالي داره؟
پس احترام خانواده ها چي ميشه؟ شوهرم هميشه ميگه بزرگ هستند و احترام بزار. ما باشه ميفرستيم و تشكرش رو از شوهرم ميكنن. ما زنگ ميزنيم تولد هاشون چون شوهرم تلفن رو مياره ميده دستم ولي اونها نه.
خوب من وقتي ازدواج كردم شوهر يتيم كه نكردم. كاش يتيم بود اقلا حرص نميخوردم از دست كارهاي خانواده شوهرم
اوایل سختم بود اخه حیف نیست ادم خودشو بخاطر ی عده نفهم حرص بده دیگه بی خیال شدم ولشون کن عزیزم از زندگیت لذت ببر
خانوادم مامانم همیشه میگه منم میگم مامان خیلیا اینطورن دیگه
ن من شوهرم بهم حق میده واسه همین اگ هم میره پیششون کسی پشت من حرفی نمیزنه
پسرم چندبار رفتیم پیش مادرشوهر،،، ی اخلاقی ازش دید همیشه میگه مامان من دیگه دوس ندارم ببینمش ماهیچوقتم از بدی خانواده شوهرم پیش پسرم نگفتیم
اینها اینطوری هستند و بپذیر ، من خانواده شوهرم خیلی صمیمی افراطی بودند و خانواده من مثل خانواده همسرت ،، شوهر من هم هی اینارو توی سرم میکوبید و مقایسه و من اوایل سکوت سکوت در نهایت اتشفشان منفجر شدم ، چکار کنه خانوادش سردن ؟ چکار کنه شوهرت اونننهابیعاطفه اند ؟ نزار کلافه بشه ، روابط دوستیهاا رو ببر بالا
عزیزم رک بگمشکل اول از شماست که مهر طلبی
واقعیت رو قبول کن که از شما خوششون نمیاد،رو این حساب از بچه شما هم خوششون نمیاد
بعد شما ناراحتی چرا به خانوادت زنگ نمیزنن؟؟
زندگیتو بکن از زندگیت لذت ببر دیگه نه کادو بده نه زنگ بزن،به شوهرتم زنگ زدن خودتو مشغول کن یا برو دستشویی حمومی چیزی که در دسترس نباشی باهاشون حرف نزنی
اصلا به شوهرت هم گله نكردي؟ شوهرت باهاشون حرف نزد؟
من أوائل خيلي به شوهرم گله ميكردم و اونم با خانوادش حرف ميزد و اونها هم بدتر ميكردند. خودم هم بارها باهاشون حرف زدم و بدتر شد. جلوي روم ميگن درست ميگي ولي پشت سر كار خودشون رو ميكنن
اره واقعا مهر طلب هستم قبول دارم: خودم خانواده كم جمعيتي داشتم و ميخواستم تو جمعشون باشم ولي اصلا نيتم يد نبود. كادو نفرستم شوهرم خودش ميخره و ميفرسته و گرونتر. مجبورم خودم بخرم.
اصلا هم تشكر نميكنن. در ضمن از بچه من چرا خوششون نمياد؟ اون كه بچه برادرشون هم هست!
نه چون که اونجوری بیشتر حساس میشن وفکرمیکنن خیلی بهشون احتیاج داری.به نظرم اصلا گله نکن اگه بخوان خودشون باهات ارتباط میگیرن ایتجوری دورازجون خودت رو کوچیک میکنی.شما تلاشتوکردی همه چیز دوطرفه ست دست شما نیست اونام باید بخوان.الان اونا به من زنگ میزنن چون من بیخیالشون شدم منم جواب مادرش رو میدم چون بزرگتره وگفتم واقعا هیچ حسی ندارم دیگه...پشیمون شدن
