بهم گفت روسریت رفته عقب منم گفتم باشه اما اون ول کن نبود اومده بود تو صورتم از زیر ماسک حرف میزد منم گفتم بابا ولم کن اصلا من مسیحیم دخترم بغلم بود گفت فکر کن زلزله بیاد تو بچه داری اونموقع هم به اهل بیت همینو میگی؟منم اسم بچمو که آورد اتیش گرفتم گفتم تو خیلی از خودت مطمینی که اهل بیت بچه تو رو نجات میدن؟!گفت اره من همه چی دارم منم بهش گفتم خاک بر سر ونکبت و...😑😑😑اما اون دیگه فرار کرد
بخدا من شلوارخودم رو شسته بودم شلوار داداشمو پوشیده بودم تا زیر پاهام کشیده میشد روسریم هم معمولی بووودموهامو داده بودم بالا تو صورتمم نبود