هر وقت ازشون میپرسیدیم طلای عروسی چیشد میگفتن میخوایم وام بگیریم برات طلا بخریم ولی الانکه چن روز دیگه عروسیه اسم طلارو هم نیاوردن دیگه...به شوهرمم میگم میگه تو باید از من ناراحت باشی نه خانوادم... من از هردوتاشون ناراحتم...من سر عروسی کوچیک میشم هیچکی طلا نزنه برام...خودشون که براشون مهم نیست....خیلی خیلی ناراحتم.... ما چون فامیل بودیم اینکارو کردن...مطمئنم برا برادر شوهرم هیچ وقت اینکارو نمیکنن....برادر شوهرم زرنگه مگه مثه شوهرم ساده و احمقه....خیلی احساس حقارت میکنم...بخدا اگه برا عروس بعدیشون طلا بگیرن دیگه اسمشونم نمیارم....
هروقت یادم میاد میشینمکلی گریه میکنم...هیچ وقت نمیبخشمشون...
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
اگر خانواده همسسرش از قصد نخواستن طلا بگیرند ...اینم با همسرش بره این کار رو کنه و همسرش ب خاانوادش بگه طلا گرفتم ..چی بگم ...حرف شما هم درسته .باید دید همسرش ارزش داره برای کوتاه اممدن ،ادمی هست ک جبران کنه بعدا ....اگر نه ،که اصلا چیزی نگیره بالاخره روز عروسی بدون طلا نمیشه که ،آبروی خود خانواده داماد میره ...
برام یه سوال پیش اومد واسه منکه نخریدن اما بعد 4 سال خودم انگشتر و کوشواره گردنبند خریدم تازه واسه دخترمم گوشواره خریدم به نظرتون اشتباه کردم یا باید بدون طلا میموندم خودم میگم کارم درست بود فهمیدن خودم عرضه دارم نیازی به کسی ندارم
برای دوست منم دقیقا همین اتفاق افتاد طفلک خودش هیچی نگفت ولی پدرش چند روز مونده به عروسی اجازه نمیداد دوستم از اتاقش بیاد بیرون گوشیشم خاموش داماد بیچاره میرفت اونجا فقط پدر و مادر زنش میومدن پذیرایی میکردن ولی هیچ حرفی هم نمیزدن خانوادش اومدن گفتن طوری شده اتفاقی افتاده عروسمون نمیاد پدرشم گفته بود عروس شما دختر منه تا وقتی به قولایی که دادید عمل نکنید همینجا میمونه دیگه مجبور شدن کوتاه بیان بدون قهر و دلخوری رفتن خرید
منم تا غروب حنابندونم برام طلا نیاوردن .مام فامیل بودیم . انتظار داشتن نخرم .منم گفتم اگه نیارن چیزی نمیگم ولی اصلا طلا نمیندازم تا ابدوشون بره .دیگه خاله م مجبورشون کرد بخرن.از طرفی آینه شمعدونم نخریدن .تا دلت بخواد بهم بی احترامی هم کردن به جرم فامیل بودن.از ازدواج فامیلی متنفرم و خداروشکر طلاق گرفتم و همه شو از چشم بی عرضگی شوهرسابقم میبینم که بشدت بی عرضی مغرور بود و انگار میخواست من خرجشو بدم.شمام اگه شوهرت خوبه ولی توانشو نداره و از پس خانواده ش برنمیاد و میدونی اهل جبران هست چیزی نگو ولی طلا هم ننداز. اما اگه از الان خودشم اذیت میکنه و کلا مشکلی داری باهاش تکلیفتو روشن کن و مجبورش کن بخره .نه بخاطر ارزش مادی طلا .بخاطر اینکه یادبگیره یه چیزایی رسم و رسوماته و از طرفی فکر نکنه بی توقعی و بعدا هرچی پیش بیاد فکر کنه تو توقعی نداری و یه عمر حسرت به دل نشی .وگرنه طلا رو خیلیاااا اخرش خرج خود شوهر میکنن
نمیدونم من خیلی ناراحتم بعد 6 سال با مادرشوهرم مثله غریبه ها هستم هرگز نمیتونم براش قدمی بردارم فقط خرج خودشو دخترش میکنه یکبار کاری واسه من نکرده بخدا زورم میاد حتی روز مادر بهش تبریک بگم چه برسه کادو
خب مشخصه پررو اند شماهم جهاز نبر وقتی دون طلا میشه زندگی کرد بدون جهاز هم میشه پس خانواده دختر چی بگن بااین هزینه جهاز اونوقت اونا یه سردیس ۳۰تومنی نمیتونن بگیرن اصلا کوتاه نیا نه خودت نه خانوادت