از صبح پاشدم دارم ظرفای دیشبو می‌شورم.دخترم بیدار شد خواستم برای صبحانه فرنی درست کنم.همسرم تخم مرغ می خواست.گرسنش بود گفتم پس تو صبحانه خودمونوآماده کن من مال بچه رو.گف ن دوتاشو باهم درست کن.گفتم ن .کلش تو گوشی برنامه دیوار بود.خب لجم میگیره مگه من آدم نیستم کمکم نمیکنه.خسته شدم.منم گفتم من سیرم گرسنته پاشو برا خودت درست کن.گفتم از هفته دیگه جمعه ها برو سر کار.بهم گفتم بی جنبه.بدون زندگیمون ب گوه کشیدی از الان.گفتم هر غلطی خواستی بکن
بخدا جمعه ها هلاکم.خسته شدم همش دعوا
انگار من آدم نیستم آقا هرروز سفارش شام ب دلخواهش بده.فک کرده نیره سر کار حوالی شاخ غولوو شکسته خب همه میرن
گاهی ب برادرش میگم ...درد دلی میگه میخوای باهاش حرف بزنم میگم ن میترسم بدتر روش باز بشه
کسی نیستش
بگو جمعه از بیرون غذا بخره
شب جمعه هم بهش برس
اخلاقش خوب میشه
به خدا ارزشش رو نداره به خاطر ی تخم مرغ آب پز روز تعطیل رو به کام خودتون و اون طفل معصوم تلخ کنی
هیچ وقت فکر نکن مردای دیگه بهتر از مرد خودت.
من خودم هر روز از همسرم میپرسم چی بپزم چون یه روزایی واقعا کم میارم که دیگه چی درست کنم
دو تا هم کوچولو شیطون دارم
حق با شماست همسرت باید کمکت کنه.....اما قبول کن که شماهم یه ریزه لجبازی کردی ......
تو این ایام همه مون خسته ایم هم جسمی هم روحی
اعصاب ها که قربونش برم بیشتریامون ضعیف
پس دیگه نزار خودمون بشیم آتیش زیر خاکستر.
یه کم صبوری کن ....
کوچولوت بزرگ میشه .....شرایط بهتر میشه.
عزیزم وقتی میبینی جمعه ها بهت سخت میگذره از ۵ شنبه کارها رو بکن
یا گردنش بزار جمعه ها که خونه اس غذا بگیره یا درست کنه
