من یه هفته پیش پدر شوهرم بدجور منو سوزوند من دختر بودم به علت تیرویید چشمام زده بود بیرون
الان خیلییی خوب شدم ولی نه کامل
حالا هفته پیش پدر شوهرم با حرص از من ادای چشمامو با دستاش دراورد گفت چشمات قلمبیده
ومنم هیچی نگفتم وقبلشم هیچکارینکرده بودم
فقط گفته بود برم پیشه دخترش ومنت کشیکنم واس اشتی نرفته بودم
حالا از حرصش اینجوری گف.....از فکرش بیرون نمیام بدجور سوزوند