با دلتنگیاتون چیکار میکنید ؟چطوری باهاش سر میکنید؟ چطوری حالتون خوب میشه دوباره؟ چطوری با یه قلب بی قرار زندگی میکنید؟ چطوری شبا بدون گریه میخوابید ؟ اصن چطوری خودتونو اروم میکنید ؟
خسته از تمام ادم های شهرم
خسته از تمام حرفای زده شده مغزم
خسته از دنیایی که به جز درد چیزی نصیبم نشد
خسته از گریه های شبانم
خسته از نبودهاتم
خسته از زنی که مدام میگوید
(مشترک مورد نظر خاموش می باشد)
من خسته تر از همیشم
هیچی... شب و روز گریه... روزی هزاربار میمیرم💔 دنیام تموم شده دیگ هیچی قشنگ نیس. چاره ای هم نداره
اين حالت تو همه ادمها وجود داره
انكارش نكن بذار باشه اشكالي نداره دلتنگي اشكالي نداره غمزده و خسته باشي
نكته اش اينجاست يك روز دو روز يك هفته يا هر قدرلازمه بذار باشه حواست به خودت باشه مراقب خودت باش اين موقعها مهربونتر ارومتر تيمار كن خود بيمارتو
ولي توش نمون ! بيا بيرون كاراي ديكه بكن از خودت از اتاقت از فكرت از جهاني كه ساختند و ساختي بيا بيرون گاهي
چطوري؟
ببين دلت چي ميخواد يك كاريشروع كن يك چيزي كه ارومت كنه خوشحالت كنه
شايد سخت پيدا كني ولي حتما يك چيزي هست
بعد كه اروم شدي ببين اين درد از كجا مياد
تو خودتو شكستي يا بقيه يا اتفاق يا روزگار
ببين اون چيه كه بايد حل كني اكه ميشه
بپذيري اگه حل نميشه
قبولش كن اون يك تكه از روزگارت بوده يك تكه از تو اما نه تمام تو
حرفات كاملا درك ميكنم دارم اهنگتو گوش ميدم
راهش هموناست كه نوشتم نجنگ با خودت نجنگ با دتيا و ادمها و فكراشون خودت را تيمار كن اروم كن تويي و خودت و خدا
فقطيك دست اويز براي دل و روح ازده ات پيذا كن يك هنر يك كناب يك جيزي براي خود خودت باشه و انجام بدي
