سلام دوست عزیز
عمیقا چیزایی که گفتی رو درک می کنم چون خودم چشیدم
من خودم خیلی به نظم و ترتیب و تمیزی اهمیت می دم اما متاسفانه...
دختر گل چند تا نکته که خودم تو موقعیت مشابه شما بودم رو بهت می گم
۱-الویت های زندگی خودت رو بشناس.درسته پدر و مادر عزیز هستند و محترم اما وقتی شوهر کردی اگر میخوای طعم خوشبختی رو بچشی باید شوهرت رو بذاری اولویت اول .حتی اگر شوهرتون این کار رو برای شما نکنه.
خوب این یعنی چی ؟
یعنی تمرکز کنی روی خانه داری خودت تو خونه ی خودت.
به نظم و تمیزی خونه زندگی خودت برس و به تولید آشپزی و کدبانوگری خودت بپرداز و فکر کن خونه بابا برات کارآموزی هست تا کدبانو بشی.
ما باید دیگران رو همون جور که هستند بپذیریم چون قادر به تغییر بقیه نیستیم .ما باید دیدگاه و افکار و باور و رفتار خودمون رو اصلاح کنیم.
پس از فکر تمیز کردن خونه مادری به نیت اینکه همیشه تمیز باشه بیا بیرون و انرژی تو بذار واسه زندگی خودت.
۲-تا می تونی کارآموزی کن و خونه داری یاد بگیر.
۳-قدر این دوران رو بدون چون بعد ها کمتر میشه کاری برای پدر و مادرت بکنی .
۴-خدایی ناکرده شلختگی و یا هر ویژگی بد مادر رو به روش نیار حتی اگر مادر جلو بقیه از شما بد گفت شما بال تواضع زیر پای مادرت پهن کن و حرمت مادر رو در خلوت و جمع نگهدار .
۵-با خودت قرار بذار هر وقت تونستی بیای خونشون رو براشون مرتب کنی که ثواب زیادی هم داره.
موقع خونه تکونی یکبار اساسی همه چی مرتب بچین و نظم بده حتی از نظم دهنده ها ی بازار کمک بگیر و هفته ای یکبار اگر تونستی برو جارو بزن و دستمال کشی و طی کشی کن.
مطمئنم باش اگر هر هفته بکنی کثیف نمیشه.اینجوری خدمت بزرگی هم به والدینت کردی.
۶-غر نزن و اوقات خوش با پدر و مادر. بودن رو قدر بدون و شاد باش .کار کردن کسی رو نکشته .سایه مادر روی سر آدم باشه حتی بزنه آدمو تو جمع تخریب کنه .مطمئن باش یا صبوری در برابر رفتار دیگران اگر زیادی می بری مخصوصا مادر.
چوب مادر گله هرکی نخور خله
پس گزش حرف های مادرت مثل عسل باشه برات که بعد ها می فهمی هیچ کس اندازه اون دوستت نداشت و نداره